خبر کشته شدن گونههاي مختلف حيات وحش از خرس گرفته تا مرال و يوزپلنگ و پلنگ، هرازگاهي تبديل به تيتر يک صفحات محيطزيست رسانهها ميشود اما اينکه پلنگي بهدست يکي از محيطبانان کشته شود البته ميتواند حساسيت زيادي را برانگيزد؛ اتفاقي که هفته گذشته در حاشيه روستاي آيينهورزان دماوند رقم خورد و طي آن يک قلاده پلنگ بهدست يکي از محيطبانان از پاي درآمد.
به گزارش همشهري آنلاين:اکنون علاقهمندان به محيطزيست در تماس با روزنامه ميپرسند چرا بايد يک محيطبان که وظيفهاي جز صيانت از حيات وحش ندارد يک قلاده پلنگ را با گلوله از پاي درآورد؟ آنها ميگويند چرا محيطبانان از تفنگ بيهوشي استفاده نکردهاند؟ پاسخ اين چرا و برخي چراهاي ديگر را از مهندس هوشنگ ضيايي، استاد برجسته حيات وحش جويا شديم. پاسخهاي ضيايي که در زمينه بيهوشي و زندهگيري گونههاي مختلف حياتوحش نظير يوزپلنگ و پلنگ تجربه فراواني دارد، شنيدني است. او ميگويد در مواردي چارهاي جز شليک گلوله وجود ندارد.شماره موبايل ضيايي را ميگيرم. چند زنگ ميخورد اما جواب نميدهد. در ذهنم نام کارشناسان ديگر را جستوجو ميکنم تا اگر موفق به گفتوگو با ضيايي نشدم با آنها صحبت کنم که ارتباط برقرار ميشود. ميگويد: «جاي شما خالي با شماري از دانشجويان در دل طبيعت هستم». ميپرسم که آيا فرصت يک گفتوگوي کوتاه را دارد و سپس ماجراي کشته شدن پلنگ را با او در ميان ميگذارم. به او ميگويم محيطباني که ناخواسته و بهرغم ميل باطني خود پلنگ را از پا درآورده هماکنون در بيمارستان بستري است؛ متهمي که بيش از هرکسي داغدار مرگ پلنگ از دست رفته است.دشواريهاي استفاده از تفنگهاي بيهوشکننده ضيايي ميگويد: «همهچيز بستگي به شرايط دارد. در مواردي چارهاي جز شليک وجود ندارد؛ زيرا تفنگ بيهوشي کار ساز نيست. درنظر داشته باشيد استفاده از تفنگ بيهوشي مقدماتي دارد، اينطور نيست که گلوله بيهوشي مثل ساير گلولهها آماده باشد تا بتوان از آن مثل ساير گلولهها استفاده کرد بلکه بايد با توجه به وزن حيوان موردنظر سرنگ با ماده بيهوشي تهيه شود و پس از آن، سرنگ بيهوشکننده بايد دقيقا به ران حيوان شليک شود».اين استاد حيات وحش ميافزايد: «پلنگ حيوان باهوش و زيرکي است در نتيجه براي شليک سرنگ بيهوشي به اين حيوان بايد بسيار مراقب بود زيرا به محض آنکه سرنگ به طرف حيوان شليک شود آن را با دهان خود ميگيرد که ممکن است سرنگ به چشم حيوان برخورد کند و باعث صدمات جبرانناپذير شود». او در ادامه چگونگي استفاده از سرنگ بيهوشکننده را توضيح ميدهد: «براي شليک گلوله بيهوشي (سرنگ پرشده از ماده بيهوشي) به پلنگ لازم است يک نفر حيوان را سرگرم کند تا بتوان از پشت سرنگ را به ران حيوان شليک کرد. با وجود اين، پلنگ حيواني است که بهسرعت عکسالعمل نشان ميدهد. اين درحالي است که از زمان برخورد سرنگ به بدن حيوان، پنج تا 15دقيقه زمان لازم است تا ماده بيهوشي اثر کند و در اين زمان نسبتا طولاني، حيوان فرصت دارد حمله کند؛ در نتيجه محيطبانان نميتوانند بهسادگي حيواني را بيهوش کنند».
ضيايي که تجربه بيهوش کردن 100حيوان ازجمله يوز و پلنگ را در پيشينه کاري خود دارد در ادامه خاطرنشان ميکند: «سرنگي که براي بيهوش کردن حيوانات بهکار گرفته ميشود با سرنگهايي که براي تزريق به انسان استفاده ميشود تفاوتي ندارد؛ بنابراين اگر پلنگ خواب باشد و بتوان سرنگ را در رگگردن حيوان تزريق کرد بلافاصله بيهوش ميشود اما زماني که پلنگ بيدار است اين کار بسيار دشوار است». وي درباره روي آوردن پلنگها به حاشيه روستاها ميگويد: «اغلب حيواناتي که قدرت شکار ندارند و پير شدهاند براي بهدست آوردن طعمه به حاشيه روستاها ميآيند؛ پلنگ هم از اين قاعده مستثني نيست؛ براي نمونه چندي پيش پلنگي در جاسک دو شتر را کشته بود. وقتي ما او را تعقيب کرديم متوجه شديم که يک انگشت پا و دو دندان خود را براثر گلوله شکارچيان از دست داده و در نتيجه ديگر قدرت شکار در طبيعت را ندارد؛ از همينرو به روستاها روي آورده است. پير شدن حيوانات وحشي از ديگر دلايل ديده شدن آنها در حاشيه روستاهاست. پلنگ هم که پير ميشود قدرت بينايي و شکار را از دست ميدهد. اين ضعفها باعث حمله اين حيوان به الاغ، گاو و دام ميشود».
ضيايي به نکته جالبي اشاره ميکند: «پلنگ به گوشت سگسانان بسيار علاقه دارد. اين علاقه به اندازهاي است که گاه اين حيوان را به حاشيه روستاها ميکشاند و باعث ميشود سگهاي گله را شکار کند. اين مسئله به اندازهاي معمول است که مردم جاسک معتقدند که پلنگ پير اگر سگ بخورد جوان ميشود».
کاهش چشمگير کل ، بز، قوچ و ميش
درعين حال ، اين استاد محيطزيست از کم شدن طعمه بهعنوان يکي از عوامل مهم حمله پلنگ به دام نام ميبرد و ميگويد: «شکار بيرويه و تخريب زيستگاه سبب کمشدن طعمه گربهساناني چون پلنگ شده است؛ براي نمونه تا پيش از اين، جمعيت قوچ، ميش، کل و بز در پارک ملي خجير، ورجين و سرخهحصار بالغ بر 15هزار راس بود اما اکنون اين رقم بهدليل شکار و ويلاسازي در اين مناطق به سه هزار راس کاهش يافته است. اين کاهش طعمه امکان شکار پلنگ را بسيار محدود کرده است درحاليکه وقتي طعمه زياد بود حتي پلنگهاي پير هم فرصت شکار داشتند».
اما ضيايي خبر اميدوارکنندهاي هم دارد: «گرچه آماري از جمعيت تعداد پلنگها در دست نيست اما خوشبختانه جمعيت اين حيوان نسبت به ساير گونهها خوب است؛ بهطوري که هرجا کل، بز و گراز وجود داشته باشد پلنگ هم وجود دارد. برهمين اساس از سيستانوبلوچستان گرفته تا ارتفاعات بم، يزد، کرمان و جنگلهاي شمال پلنگ مشاهده ميشود.
نکته ديگر اينکه پلنگ حيواني شبگرد است که ميتواند طعمههاي مختلفي نظيرگراز، پايکا (از خانواده خرگوشان) و تشي را شکار کند. اين حيوان برخلاف يوز که در دشت زندگي ميکند و با ماشين قابل تعقيب است در کوهستان زندگي ميکند و به همين دليل نميتوان با ماشين آن را تعقيب کرد. با وجود اين، تخريب زيستگاهها و شکار بيرويه طعمه ميتواند جمعيت اين حيوان را با خطر مواجه سازد».
نویسنده: mannane
׀ تاریخ: پنج شنبه 18 آبان 1391برچسب:,
دیده بان حقوق حیوانات: پیدا شدن یک بچه آهو در خیابان، اتفاقی نیست که در زندگی شهری زیاد پیش آید. البته اگر همه چیز سر جای خودش باشد. این اتفاق در تهران در یکی از خانههای شهرک غرب افتاد. بعد از خبرهایی که درباره پیدا شدن شیر، پلنگ، توله خرس، مرغ ماهیخوار و بزمجه و گونه های دیگری در شهرها و نگهداری بعضی حیوانات در باغ وحشهای خانگی منتشر شد، این بار پیدا شدن یک آهو در خیابان شهرکغرب نشان میدهد این قصه سر دراز دارد و سازوکارهای حفاظت حیات وحش به خوبی مدیریت نمیشود.
آهوی وحشی در شهر چگونه دَوَدا
«اول فکر کردیم بره است. اما بعد که دقت کردیم تازه فهمیدیم چیست.» در مورد بچه آهویی حرف میزند که پشت در خانهشان بوده و تا در را باز کردهاند پریده داخل حیاط. آقای «ن» میگوید این بچه آهو را اول داخل داکت(انبار تاسیسات) ساختمان نگه داشته و سعی کرده با سازمان محیط زیست تماس بگیرد اما کسی جواب تلفنش را نداده. بعد از آن از نگرانی این که بچه آهو گرسنه باشد بغلش کرده و به حمام خانه برده تا کمی کاهو برایش بیاورد. هنوز هم نمیداند این آهو از کجا پیدایش شده اما قصد دارد کمی پیش خودش نگه دارد. میگوید: «بچهها از صبح زنگ میزنند و اصرار میکنند که نگهش دارم تا بیایند ببینندش. شاید دو سه روزی همین جا مهمان ما بماند و بعد تلفن بزنیم که بیایند سراغش.» با خاراندن سر آهو توانسته اطمینانش را جلب کند. به این ترتیب هم فهمیده که آهو نر است و دارد شاخ در میآورد و هم اینکه چنان او را با خودش دوست کرده که وقتی به اتاقی دیگر میرود آهو دوان دوان دنبالش میرود.
به گزارش دیده بان حقوق حیوانات به نقل از قانون پیدا شدن یک بچه آهو در خیابان، اتفاقی نیست که در زندگی شهری زیاد پیش آید. البته اگر همه چیز سر جای خودش باشد. این اتفاق در تهران در یکی از خانههای شهرک غرب افتاد. بعد از خبرهایی که درباره پیدا شدن شیر، پلنگ، توله خرس، مرغ ماهیخوار و بزمجه و گونه های دیگری در شهرها و نگهداری بعضی حیوانات در باغ وحشهای خانگی منتشر شد، این بار پیدا شدن یک آهو در خیابان شهرکغرب نشان میدهد این قصه سر دراز دارد و سازوکارهای حفاظت حیات وحش به خوبی مدیریت نمی شود. آقای “ن” و همسرش تجربههای دیگری هم از نگهداری حیوانات داشتهاند. مرغ و خروس، خرگوش و البته دو بوقلمون بزرگ که آنها هم چند سال قبل به این خانه پناه آورده بودند: «یک بار دو تا بوقلمون را سر کوچه پیدا کردیم که در سرما در حال لرزیدن بودند. مدتی اینجا در حیاط نگهشان داشتیم. انگار مال کسی بودند و بعد انداخته بودندشان بیرون.» رابطهشان با گل و گیاه هم خوب است. حیاط خانه درختکاری شده و تعداد زیادی گلدان در حیاط و راه پله چیده شده. آهو در بدو ورود یکی از گلدانهای حیاط را انداخته و شکسته اما حالا دیگر آرام است. به نظر میآید چندان با دویدن روی فرش و زندگی با آدمها بیگانه نباشد. از آدمها ترسی ندارد و حتی میگذارد به راحتی نوازشش کنند. آقای «ن» احتمال میدهد متعلق به یکی از خانههای ویلایی اطراف باشد یا از پارک پردیسان فرار کرده باشد. آهو از شیشه شیر نوه آقای «ن» شیر میخورد. آن هم با سر و صدا و بلند شدن روی پاهای عقب و جست و خیز: «وقتی کاهو و میوه به او میدادم متوجه شدم بعد از خوردنشان انگشت من را هم میمکد. داخل شیشه شیر بچه برایش شیر ریختم و دیدم مشکلش همین بوده. از صبح دو شیشه شیر را تمام کرده.» اینجا نباید به او بد بگذرد. میتواند هر جای خانه که میخواهد برود. حتی میتواند خانه را کثیف کند.
حیوانات وحشی در شهر آسیبپذیرند
فرمانده یگان حفاظت محیط زیست استان تهران به «قانون» میگوید: «شهروندان در برخورد با چنین مواردی میتوانند در تماس با این سازمان حیوان را تحویل دهند. کسانی که به نحوی با مراکز غیرمجاز مواجه میشوند که به خرید و فروش این حیوانات میپردازند اطلاع بدهند. چرا که بعضی افراد به خرید و فروش اشتغال دارند و حیوانات را از طفولیت که بسیار آسیبپذیر هستند میگیرند و میفروشند. اگر مالکین هم بخواهند داوطلبانه حیوانات را تحویل بدهند هیچ پیگرد و مجازاتی وجود ندارد و به هر دلیلی مثل نظافت، سفر و غیره میتوانند این کار را انجام دهند.» اسماعیل میران زاده درباره بچه آهویی که در شهرک غرب پیدا شده میگوید: «مشخص نیست این حیوان اصالتا از کجا آمده و چه گونهای است. باید بررسی شود.» همچنین رضا یادگاری سرپرست روابط عمومی آتش نشانی تهران درباره گرفتن حیوانات توسط آتشنشانان به« قانون » این طور توضیح میدهد: «آتشنشانی توان گرفتن حیوانات خطرناک و درنده را ندارد. اگر چنین موردی باشد سازمان محیط زیست با امکاناتی که در اختیار دارد اقدام میکند. در موارد دیگر، آتش نشانی حیوانات را زندهگیری میکند و تحویل باغ وحش تهران یا سازمان محیط زیست میدهد تا اگر نیازی به مراقبتهای بیشتر باشد انجام دهند. مردم در مواجهه با این موارد با ۱۲۵ تماس بگیرند. تا به حال در گرفتن حیوانات مشکلی پیش نیامده و آتش نشانی از عهده آن برآمده و استفاده از اسلحه نداشته است. حتی مار را هم با وسیلهای اهرم مانند زندهگیری میکنیم.» او در مورد دستگیری این آهو میگوید: «روش ما برای دستگیری آهو هم زندهگیری است و به حیوان آسیبی نمیرسد.»
این حیوان محکوم به مرگ است
هوشنگ ضیایی کارشناس حیات وحش درباره افزایش تمایل به نگهداری حیوانات وحشی در خانه به «قانون» میگوید: «به طور کلی جداکردن حیوان وحشی از طبیعت کار درستی نیست. ممکن است در مراحل اولیه کوچک باشند و جالب به نظر برسند ولی وقتی بزرگ میشوند هم برای خانه وهم برای حیوان مشکلاتی ایجاد میشود. حیوانی که از طبیعت جدا و دستآموز شود دیگر امکان بازگشت مجدد به طبیعت را ندارد. چون به انسان عادت کرده و عمر کوتاهی هم دارد. ممکن است بعضی از آنها مثل شیر و خرس با بزرگ شدن خطرناک شوند یا مثل آهو کم خطرتر باشند. به هر حال حیوان وحشی که از طبیعت جدا میشود دیگر محکوم به مرگ است.» او درباره آسیبهای نگهداری حیواناتی مثل آهو میگوید: «حیوانات زیبایی خاصی دارند. اما با گذشت زمان قابل نگهداری نیستند. وقتی آهو به سن بلوغ برسد شاخ میزند و خطرناک میشود. کسانی که آن را نگه میدارند بعد از یکی دو سال آن را بیرون میکنند. چون این حیوان در سن بلوغ هرمونهای جنسی ترشح میکند و عصبی میشود. آهوی نر در این برهه شاخ میزند و خطرناک میشود. ممکن است در بچگی رام شود اما خوی وحشی اش را حفظ میکند و به محیط زندگی انسان عادت نمیکند. بنابراین توصیه نمیشود که حیوان وحشی را نگه داریم. عدهای کارشان این است که حیوان وقتی تازه بچه زاییده بچههایش را که هنوز قادر به راه رفتن نیستند از مادر جدا میکنند. علاوه بر خود حیوان، مادر که به حیوان شیر میدهد هم لطمه میخورد.»
سرنوشت آهو
ظهر روز دوشنبه خانوادهای که آهو را پیدا کرده بودند در تماس با پایگاه آتشنشانی بلوار دریا در شهرک غرب آهو را برای محافظت بیشتر و جلوگیری از صدمه به حیوان، تحویل داده است. اما ماجرای آهو اینجا تمام نشد. تماسهای خبرنگار «قانون» برای پیگیری وضعیت آهوی دستگیر شده در آتشنشانی به جایی نرسید. یادگاری سرپرست روابط عمومی آتش نشانی استان تهران به« قانون» گفت: هیچ گزارشی مبنی بر دستگیری آهو ثبت نشده است. یکی از مسئولان پایگاه آتشنشانی بلوار دریا که خود را فرجی معرفی کرد هم در تماس «قانون» با این پایگاه گفت گزارشی ثبت نشده و مدعی شد «حق هیچ گزارشی به هیچ شخصیتی حتی رئیس جمهور را نداریم.» از هیچ کدام از مراجع مرتبط با آتشنشانی اطلاعی از سرنوشت این آهو به دست نیامد و مشخص نشد که به دست باغ وحش تهران یا مدیریت پارک پردیسان یا مراجع ذی صلاح میرسد یا نه. اما در آخرین لحظه انتشار این گزارش رضا یادگاری سرپرست روابط عمومی آتش نشانی تهران گفت: بچه آهو تحویل مدیریت پارک پردیسان شده و صورتجلسه آن هم موجود است…http://arw.ir/?p=39197
آنها را نکشید، هیچ کس به آنها محبت نمی کند!/ آیا راه عالمانه کنترل حیوانات شهری کشتن است؟
دیده بان حقوق حیوانات: مدت هاست که بحث حیوانات شهری در رسانه ها و مجامع گوناگون مطرح است و تا امروز نه دوستداران حیوانات راه حل معقولی برای مشکل افزایش جمعیت این حیوانات ارایه کرده اند و نه مسوولان شهری روش مناسب کنترلی اتخاذ کرده اند. در این گزارش موضوع حیوانات شهری از جهات مختلف بررسی شده و نهایتا بر اساس شرایط موجود و تجارب انجام شده داخلی و خارجی روش برخورد پیشنهادی ارایه می شود. دیده بان حقوق حیوانات برای کمک منطقی و علمی به ارگان های متولی کنترل حیوانات شهری با رعایت حقوق حیوانات و جلوگیری از هرگونه حیوان آزاری اعلام امادگی می کند.
علت یا معلول، مساله این است
شهری را مجسم کنید که شهروندانش عادت دارند از پنجره منازلشان آجر و سنگ به پایین پرتاب کنند. آمار سرهای شکسته مردمان شهر را مجسم کنید. عکس العمل شما هنگامی که ببینید مقامات چنین شهری آجر را به عنوان تهدید سلامت شهروندان شماتت میکنند چیست؟ و هنگامی که برای مبارزه با آجر وقت و مالشان را هزینه کنند چه؟
شهری یا ولگرد و موذی؟
مردم و مسوولان شهر آنها را موذی و ولگرد نام گذاشته اند؛ در صورتی که آنها نه اهل تفریح و ولگردیند و نه نیت موذیانه دارد. حیوانات شهری تنها به طبیعتشان عمل میکنند، طبیعتی که خالق در وجودشان به ودیعه نهاده و غریزه نامیده می شود. اگر ذره ای با طبیعت و شرایط زندگی حیوانات آشنا باشیم درک خواهیم کرد که تنها موجودی که توان «ولگردی» دارد بشر است! بجز بشر هیچ جانداری «ولگردی» نمی کند. هیچ رفتاری در زندگی حیوانات بیهوده نیست، از شکار کردن و جفت گیری تا غذا خوردن و استتار و رقص پیش از جفت گیری.
اگر منطقی رفتار کنیم، حیوانات شهری بدون هیچ تقابل آزارنده ای استفاده از شهر را با ما شریک خواهند بود.
موشهای کثیف، آدمهای تمیز
«آدمهای تمیز» تهرانی روزی ۶۰ تن زباله در جویهای آب میریزند[۱] و «موشهای کثیف» بخشی از آن را که طبیعتن قابل خوردن است به عنوان غذا مصرف میکنند. موشهای برای خوردن ساندویچ «فری کثیف» که در کیسه نایلونی پیچیده شده طراحی نشده اند، آدمهای تمیز هم برای خوردن مواد غذایی که به جوی آب سپرده شده. دانشمندان موشها را بسیار کثیف میدانند و داروهای آدمها را روی موشها آزمایش میکنند. ساندویچ و موش و پلاستیک در دستان بشر تمیز محسوب میشوند و در جوی آب کثیف با اینحال تمام جوی های شهر لبریز است از موش و پلاستیک و ساندویچ! جالب اینکه در چنین شرایطی همه موشها را مقصر می دانند، گویا اگر موشی نباشد و سگی و گربه ای، شهر پاکیزه خواهد بود!
موش های صد میلیارد ریالی!
گفته می شود یک عدد یک همراه با یازده عدد صفر: ۱۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰ ریال هزینه سالانه مبارزه با موشهای تهران است! یعنی ده میلیارد تومان از مالیات آدمهای تمیز برای میهمانان چابک جویهای آب تهران، که جمعیتشان ۶ الی ۱۰ برابر جمعیت نفوس بر آورد شده. یعنی یک مبارزه بی حاصل.[۲]
یک زوج موش خوشبخت در شرایط مناسب (بخوانید در جویهای شهرهای ما) بعد از ۱۹ الی ۲۱ روز با توجه به شرایط و دمای محیط صاحب خانوادهای با ۶ الی ۸ فرزند یک و نیم سانتیمتری میشوند. فرزندانی که فقط ۳ یا ۴ هفته بعد قابلیت تشکیل خانواده دارند و بعد از ۱۹ الی ۲۱ روز….[۳] طول عمر اعضای خانواده حدود ۲ سال است. مادر خانواده ۲۴ ساعت بعد از زایمان قابلیت بارداری مجدد دارد. با احتساب ۷ روز مرخصی زایمان، زوج خوشبخت درست در میانه عمر یعنی جشن تولد یک سالگی، به شرط تامین غذا، خانوادهای خواهند داشت بالغ بر ۲۵ میلیون فرزند، نوه و نتیجه! خانوادهای که در مجاری شگفت انگیز زیرزمینی زندگی میکنند و بی شک حد اقل یک زوجشان از هر گلوله و سم و تله مهلکی خواهند گریخت. زوجی که یک سال بعد ۲۵ میلیون…، که ۱۰ میلیارد تومان…!
موش داخلی، موش خارجی
در اروپا و آمریکا، قیمت هر جفت موش به عنوان حیوان خانگی بین ۴۰ تا ۱۰۰ دلار است. از نظر هوش در حدی است که به شنیدن اسمش واکنش نشان میدهد و به خوبی دست آموز میشود. در قفسهای پر طمطراق زندگی می کند، محیط زیست را آلوده نمی کند و برای تفریح نگهداری میشود.
در شبه قاره هند گاه مورد پرستش قرار میگیرد و از در و دیوار معابدی که برایش ساخته اند بالا میرود. غذای پیشکش آدمها را میخورد و هیچ کس توان چپ نگاه کردن به او را ندارد.
در افریقا شرایط کمی متفاوت است. برخی قبایل آنها را شکار می کنند و از آن سوپ موش آب پز یا کباب موش تهیه می کنند.
در آسیای جنوب شرقی نیز مثل هر جنبنده دیگری، برای خوراک موش دستورهای مختلف آماده سازی و طبخ موش وجود دارد.
در ایران اما موش هم ردیف طاعون و وباست و اگر سفید باشد هم ردیف آزمایش و تشریح. مردم بعد از گذشت ده ها سال از ریشه کن شدن وبا، از آب لوله کشی به وبا مبتلا میشوند و موشها چه شهری و چه آزمایشگاهی، عاقبتی جز مرگ دردناک ندارند.
انسان، حیوان، طبابت
می گویند حیوانات ناقل بیماری هستند و از میان آنها، موش و سگ و گربه از سایرین ناقل تر. طاعون و وبا، کیست هیداتیک و هاری و توکسوپلاسموز برای موش، سگ و گربه اسطوره هایی غیر قابل تغییر شده اند و ما فراموش میکنیم که تمام بیماریهای انسانیمان با انسانهای دیگر مشترک است؛ از سرما خوردگی و طاعون و وبا… تا ایدز! از ماسک استفاده نمیکنیم، با دست نشسته غذا میخوریم، گوسفندی که تاییدیه دامپزشکی ندارد را به ضمانت چو بدار، سالمترین می پنداریم، آب آلوده میخوریم، خون گوسفند قربانی را با دست به قالپاق و پلاک ماشین جدید می مالیم تا از گزند بلایا دور باشیم و حتی گاه سرنگ مشترک استفاده میکنیم! عمده مردم نمی دانند این اعمال روزمره در انتقال بیماریهای اشاره شده از وجود موش در شهر موثرتر است، ولی به هنگام کشتار سگ و موش و گربه همگی تخصص و توجیهات علمی آنچنانی دارند. به این گونه حیوانات شهری را می کشیم و بیماریهای گوشت گوسفند را نیز به همان حیوانات منسوب میکنیم. ایدز و آنفلوانزای پرندگان، خوکی و بزی می سازیم و آنفلوانزای انسانی را فراموش میکنیم. بدون توجه به اینکه در کشورهای مسلمان خوک مصرف خوراکی ندارد، هنوز عامل انتقال آن را خوک میدانیم نه رعایت بهداشت انسانی.
سوسک ها، موش ها و حق حیات
موشها به لحاظ شباهت ژنتیکی در آزمایشگاه ها پیش مرگ ما میشوند و در جویهای آب، قربانی اشتباهات ما، بدون اینکه بدانیم اگر در شرایط کنونی در این شهر موشی نباشد، سوسکها چه غوغایی خواهند کرد؛ سوسکهایی که در خانه های ما خانه ای دارند بس آلوده تر از جوی های آب. در احکام مراجع تقلید کشتن جانوران موذی، در صورتی مجاز دانسته شده که راه دیگری برای دفع آنها نباشد و واضح است که چنین کشتنی حد اقل دو شرط دارد: اول اینکه موذی بودن حیوان اثبات شود و دوم اینکه راه دیگری برای دفعش نباشد. آزار هیچ حیوانی هم ولو موذی جایز نیست. حیوانات شهری حق حیات دارند، اما به تعداد قابل تحمل برای شهر و شهروندانش. هر حیوانی در صورت ازدیاد غیر قابل کنترل، انگل نام میگیرد و انگل نیازمند مبارزه است، ولی دلیل تبدیل موشهای شهری به انگل، اشتباهات واضح انسانی است.
طرح: آیدین ارجمندی
اشتباهات ما، کشتار آنها
افتادن و شکستن تنگ ماهی قرمز، کلیشهای است که در بسیاری از فیلمهای ایرانی تکرار شده، کلیشهای که حاکی از اضطراب یا شنیدن خبری است بد. بالا و پایین پریدن ماهی قرمز در میان شیشه خردهها مادام که هنرپیشه فیلم طبق فیلمنامه به دادش برسد برای سازنده احتمالاً صحنهای است که چندین بار برداشت شده تا اثرگذارتر باشد. فیلم آرواره ها، کوسههای سفید را جنایتکارانی تصویر کرده که بی دلیل به انسانها حمله می کنند و پاره پاره کردن انسان تفریح آنهاست. ژورنالها همواره کوسه را درنده خوی دریاها تبلیغ کرده اند و گروههای معدوم سازی کوسه تحت عنوان ایمن سازی دریا تشکیل میشود بدون اینکه اعلام شود آمار مرگ و میر سالانه توسط حمله کوسه سفید در جهان به عدد ۷ محدود میشود. این در حالیست که سالانه بالغ بر ده هزار نفر به دلیل شوک آنافیلاکتیک حاصل از گزش زنبور جان خود را از دست میدهند. خفاشها را خون آشام میدانیم در حالی که همین موشهای پرنده، روزانه چندین تن حشره را شکار می کنند و اگر نباشند، حشرات غوغایی خواند کرد.
شاید بهتر باشد بجای این اخبار، مردم بدانند در قلب تهران چرا موش زیاد است و چگونه کشته میشود. بدانند که سگها و گربهها چگونه اتلاف میشوند و شاید بهتر باشد مسوولان به جای ترساندن مردم از حیوانات شهری، راه صحیح زندگی در کنار آنها را آموزش دهند. مردم در فیلمهای راز بقا دیده اند که مجری فیلم به شیرهای در حال غذا خوردن نزدیک میشود و با صدای دست او، آنها به چندین متر دورتر میروند تا مجری طعمه آنها را به تصویر بکشد و شاید بد نباشد مردم خطرات ژورنالیستی حیوانات شهری را با رفتار سلطان حیوانات مقایسه کنند. بهتر است بدانیم به دلیل خطرات انسان، حیوانات ترس بیشتری از او دارند.
اغراق و راه حل بی حاصل
گاه ترسهای شایع انسانی(فوبیا) در نشریات و خبرها منتشر میشوند.[۴] ترس از ارتفاع، ترس از آب، ترس از فضای بسته و ترس از حیوانات. این ترسها عمدتاً راه حلهای منطقی و روانشناسانه دارند اما در یک مورد و فقط همین یک مورد راه حل غریب است: ترس از حیوانات. تا به حال کسی برای آرامش همسرش اقدام به نابود کردن آسانسور، هواپیما و پرتگاه نکرده، اما برای ترس از حیوانات، همواره کشتن تجویز میشود. کشتنی که تا کنون موفق نبوده. خطر موش، سگ و گربه نیز کم و بیش چنین است هیچ موشی برای گزش انسان پیش قدم نمی شود و برای جلوگیری از چنین گزشی شاید بهتر باشد افراد کنجکاو را از دست کردن در لانه موش و برخی دیگر را از سنگ پرانی به سگ و گربه بر حذر داریم. درمان این افراد هزینه بسیار کم تری خواهد داشت تا کشتار پر تعداد و بی اثر حیوانات شهری.
ارگانهای مسوول تا کنون به چندین روش اقدام به اتلاف حیوانات شهری کرده اند که شاید صحنههای منزجر کننده آن را دیده باشید؛ از تیر اندازی تا تله گذاری و مسموم کردن آنها توسط پیمانکاران مربوطه. روشهایی که به گواه آمار یا نتیجهای نداشته یا نتیجه حاصل اندک بوده است.
روش های غیر انسانی و مضر
از یکی دو دهه قبل تا کنون برای اتلاف حیوانات شهری روشها و وسایل مختلفی به کار گرفته شده:
- تلههای کشنده فنری: این دامها با ضربه منجر به اتلاف جوندگان کوچک میشوند. برای شارژ و کار گزاری مجدد نیازمند تماس دست و شارژ فنر برای عمل مجدد هستند. اجساد متلاشی شده به این روش خود آلوده کننده محیط بوده و در صورت عدم جمع آوری به موقع، توسط سایر جانوران به عنوان منبع غذایی مورد استفاده قرار میگیرند که انتشار بیشتر آلودگی را در پی دارد.
- توزیع غذای کشنده یا مسموم: استفاده از طعمههایی که ترکیبی است از قطعات اسفنج، چربی و خرده شیشه باعث جلب موشها توسط بوی چربی شده و بعد از مصرف توسط موش، منجر به ایجاد زخم و خونریزی در مجرای گوارش حیوان میشود. حیوان مصدوم بعد از تحمل رنج و سختی فراوان با گذشت چندین ساعت تا چندین روز به دلیل خونریزی گوارشی از بین میرود.
طعمههای مسموم نیز علاوه بر آلوده سازی محیط زیست، منجر به فلج عصبی یا عضلانی شده، پس از گذشت مدت طولانی تحمل درد و رنج، انقباضات شدید عضلانی، تهوع و دل درد، حیوان را از پای در میآورد. در هر دوی این روشها جانور با احساس کسالت به خانه امن خود در سوراخهای زیرزمینی پناه میبرد و پس از مرگ متلاشی شده یا توسط سایر حیوانات خورده میشود. زجر آور بودن و آلودگی حاصل از این روش قابل چشم پوشی نیست. لازم به ذکر است که پس از مدتی حیوانات به سمهای به کار رفته ایمن شده یا با مصرف سبزیجات دارای ویتامین K سم را بی اثر می کنند. از طرفی به دلیل برخورداری از هوش و قوه بویایی مناسب، گاه از مصرف آنها خودداری می کنند. در سالهای گذشته ارگانها برای جمع آوری موشهای مرده اقدام به خرید کیلویی جسد موش از مردم می کردند که مشکلات بهداشتی آن برای مردم نیاز به توضیح ندارد.
- تلههای چسبی: این دامها با جذب حیوان به سمت سطوح چسبناک، سبب چسبیدن آن به سطح دام شده و تقلای هر چه بیشتر برای رهایی، باعث درگیری بیشتر خواهد شد که ماحصل شکستن انگشتان، دست و پا و گاها دم خواهد بود. جانور برای مدت طولانی در شرایط غیر قابل توصیف زنده خواهد ماند و در صورت عدم جمع آوری به موقع و معدوم سازی صحیح، از گرسنگی خواهد مورد. گزارشات شاهدان از نحوه جمع آوری و اتلاف آنها نیز گویای روشهای بدوی و شنیع اتلاف آنها به شکل له کردن توسط انسان یا ماشین است. این دام ها برای سایر موجودات و پرندگان نیز خطرناک بوده و لازم به ذکر است که تولید و فروش این گونه تله به دلیل زجر دادن خارج از حد حیوانات از طرف گروههای طرفدار حقوق حیوانات در کلیه کشورهای پیشرفته شدیدا مورد انتقاد و مبارزه قرار دارد.
- تیر اندازی مستقیم: این روش سالیان متمادی برای اتلاف سگ و گربه مورد استفاده بوده ظاهراً اخیرا توسط تفنگهای ساچمهای برای موشها نیز به کار میرود. فارغ از خطرات تیر اندازی در محیط شهری و آلودگی حاصل از متلاشی شدن و خونریزی، در موارد غیر قابل چشم پوشی حیوانات زخمی و نیمه جان به حال خود رها شده یا در مکانهای دیگر تلف شده و باعث آلودگی میشوند و یا با سختی فراوان به زندگی ادامه میدهند. تیر اندازان رغبتی برای صید حیوان مصدوم ندارند. در مقابله با موش و جوندگان کوچک به این روش، آمارهای ۳۰۰ الی ۱۵۰۰ تایی اتلاف روزانه هر شکارچی چندان اثرگذار نمینماید.
افزون بر مسایل فوق، چند سالی است که دوستداران حیوانات برای کمک به حیوانات تیر خورده و رها شده و یا صید آنها و جلوگیری از اتلاف آنها اقدام به راه اندازی پناهگاههایی کرده اند که ضمن تیمار حیوانات به عقیم سازی آنها نیز اقدام می کنند. چنین مراکزی تا کنون فقط در حیطه سگهای شهری فعال بوده اند و به دلیل مشکلات بیشمار سابقهای از اقدام مشابه برای گربهها یا ارایه راه کار برای موشها و دیگر حیوانات توسط این گروه ها موجود نیست.
عقیم سازی، تقلید اشتباه
در سالهای اخیر، بخشی از طرفداران حیوانات برای مقابله با تعداد زیاد برخی حیوانات خاص شهری، طرحی برای عقیم سازی آنها ارایه و تبلیغ می کنند. این طرح فارغ از غیر عملی و بی حاصل بودن مشکلات عدیدهای را یدک میکشد که به چند نمونه اشاره میشود.
اول اینکه طرح فوق تقلیدی است از اقدامات گروههای مشابه در کشورهای آمریکای شمالی. در چنین کشورهایی که در زمینه حقوق حیوانات بسیار پیشرو هستند، عملا سگ و گربه شهری وجود خارجی ندارد. موارد بسیار کم تعداد از فرار یا رهاسازی عمدی سگ های خانگی توسط فعالان حمایت از حیوانات زنده گیری و عقیم می شوند. حیوان پس از انجام این اقدامات، در قبال پرداخت مبلغی، به اشخاص علاقمند واجد صلاحیت واگذار میشود و در بازههای زمانی خاص جهت اطمینان از نگهداری اصولی و وجود شرایط مناسب زیستی برای حیوان، محل نگهداری مورد بازرسی قرار میگیرد. بودجههای گروههای مورد اشاره و امکانات آنها با موارد داخلی غیر قابل مقایسه است.
دوم اینکه عقیم سازی صرفاً زمانی منجر به کاهش تعداد و کنترل یک گونه میشود که شتاب عقیم سازی از شتاب تولید مثل حیوانات پیشی بگیرد. در شهری که آمار حد اقل یک میلیونی گربه داریم، سالانه ۲ الی ۳ میلیون گربه تولید میشود و بی شک عامل محدود کننده نه عقیم سازی که میزان غذای مورد نیاز آنهاست و جای خالی بچههای نمونه های عقیم شده توسط سایر بچهها پر میشود.
سوم هزینه هر عقیم سازی حدود هفتاد هزار تومان بر آورد میشود. عددی که در صورت محاسبه با حاصل آن میتوان اقداماتی بسیار موثرتر در کنترل نسل طبیعی حیوانات انجام داد.
چهارم تلاش های بی نتیجهای که تا کنون در این زمینه انجام شده بیانگر عدم توانایی گروههای طرفدار عقیم سازی انبوه در کنترل حیوانات شهری است. به علاوه به دلیل جراحی های آموزشی در این راه چندین مورد اشتباهات جراحی منجر به فلج شدن و قطع اعصاب سگ ها و گربهها شده است. گاه شنیده میشد که گربههای شهری به دلیل نداشتن حامی و متولّی خاص، صرفاً برای آموزش به دانشجویان مورد استفاده قرار میگیرند و مراقبت لازم از آنها به عمل نمیآید.
پنجم اینکه حیوانات به صورت طبیعی حق تولید مثل دارند. امکان زاد آوری توسط انسان به حیوان عطا نشده که توسط او گرفته شود. با تغییر منطقی شرایط بهداشتی شهر، جمعیت حیوانات شهری به صورت طبیعی و با زاد آوری کم تر بدون هر گونه مشکل و آزار کاهش خواهد یافت.
برخورد سایر کشورها با حیوانات شهری
در کشورهای اروپایی و آمریکایی تنوع و برخورد با حیوانات شهری با ایران تفاوت فاحش دارد و در شهرها تعداد کبوترهای شهری، کاکایی، سنجاب، راکون و مارموت غیر قابل باور است.
در بسیاری از پارکهای شهری و طبیعی مردم به عنوان تفریح به غذا دهی به آنها میپردازند و با آنها عکس میگیرند. در برخی مناطق مانند فضاهای خصوصی، آموزشی و دولتی، تابلوهای ممنوعیت غذا دهی به حیوانات نصب شده و حتی بدون برخورد قهر آمیز، کسی غذا دهی نمی کند.
شهرداری اطلاعیههایی را برای منازل توزیع می کند مبنی بر اینکه غذا دهی به گونه های مهاجر باعث تنبلی آنها شده و این کار باعث کوچ نکردن و مرگ آنها در سرمای زمستان میشود و اگر منعی اعلام شود، مردم می دانند که این منع نه از سر آزمون و خطا، بلکه بر اساس اصول علمی و تحقیقاتی به دست آمده است؛ در نتیجه به آن عمل می کنند. در رابطه با حیات وحش شهری نیز با اطلاع رسانی صحیح، خواسته می شود که از دادن غذاهای مضر مثل نان و تسنک به حیوانات خودداری شود تا آنها بتوانند غذای طبیعی خود را بیابند.
راکون، گونه شایع و خطرناک این کشور هاست که همه چیز خوار بوده و قادر به ورود به سطلهای زباله و تغذیه از زباله هاست. جثه بزرگ(بین سگ و گربه) و دندانهای خطرناک آن به راحتی به او امکان ایجاد خطر برای انسان را میدهد. با این اوصاف به دلیل طراحی خاص ظروف زباله، رعایت بهداشت، دفع و جمع آوری مناسب زباله و رعایت قانون توسط شهروندان، آمار گزش توسط این حیوان و گونه های دیگر نظیر سنجاب در گسترهٔ این کشورها نزدیک به صفر است و آمار تکثیر حیوانات شهری در حدی است که هیچ شهرونده را مجبور به دشمنی با حیوانات نمی کند.
چاره کار
شکی نیست که تعداد زیاد موش در شهری چون تهران، آن را تبدیل به انگل شهری ساخته. از طرفی اتلاف آنها به هر طریق و روشی، بدون در نظر گرفتن اصول انسانی و حقوق حیوانات، منطقی، علمی و مشروع نیست. راههای جاری نه احترامی برای حقوق حیوانات قایل است و نه اثر مناسب داشته است. با توجه به آهنگ تکثیر حیواناتی نظیر موش، روشهای مقطعی نه تنها کار ساز نیست، بلکه سبب هدر رفتن بخش زیادی از دارایی های ارگانهای مرتبط میشود.
جلوگیری از مزاحمتهای متقابل انسان و حیوان، به خصوص در مورد موشهای شهری که از حد بحران عبور کرده، میبایست با برنامه ریزی مناسب و دقیق، به صورت پیگیر و غیر مقطعی، در فازهای مختلف زمانی به توالی انجام گیرد.
اقدامات کوتاه مدت: در صورت وجود مناطق بحرانی، برای محدود سازی فعالیت موشها در سطح شهر در کوتاه مدت، میتوان کسری از بودجه کنونی را صرف تحقیق، طراحی و تولید وسایلی کرد که با تولید اصوات آزار دهنده، حضور آنها را در سطح شهر کم می کند. با توجه به اینکه آستانه شنوایی انسان زیر ۲۰ کیلو هرتز و آستانه شنوایی موشها تا ۳۵ کیلو هرتز میباشد، فرستندههای اولترا سونیک با تولید صدای بین ۲۵ الی ۳۵ کیلو هرتز و با شدت مناسب و آزارنده برای موش ها، قابلیت جلوگیری از حضور موش در مکانهای خاص را خواهند داشت. وسایل مشابه در کشورهای نام برده موجود است و با توجه به پیشگیری از مرگ حیوانات و عدم آلوده کنندگی محیط با سموم دفع آفات، در موارد محدود استفاده مورد حمایت حامیان حقوق حیوانات واقع میشود، مشروط به اینکه در فاز مطالعاتی عدم اثر گذاری مضر آن بر گونههای بی آزار شهری نظیر انواع پرندگان به اثبات برسد و استفاده از آن به جهت ایجاد استرس برای حیوانات به صورت موقت باشد .در این فاز میتوان به آگاهی رسانی عمومی و تجهیز جهت فازهای بعد اقدام کرد.
اقدامات میان مدت: شامل تجهیز شهر و تاسیسات شهری برای جلوگیری از دفع نا صحیح زباله در جوی ها، آغاز فرهنگ سازی عمومی و ارایه آمار و اطلاعات و دانش لازم به مردم و بارگذاری صحیح مساله در ذهن جامعه. در این مرحله میتوان ساز و کار بازیافت زباله شهری را به صورت علمی و قابل اجرا و همه جانبه آغاز کرد. همچنین ایجاد گشتها و اکیپهای بازرسی جهت برخورد با خاطیان و معرفی به مقامات مسوول، راه اندازی اکیپهای دائمی نظافت شهری در مناطق پر رفت و آمد، ضمن ترغیب مردم به همیاری در رعایت بهداشت شهری و هزینه کردن در راه درست، نتایج مناسبتری در بر خواهد داشت.
اقدامات بلند مدت: در این مرحله نیز میتوان ضمن تکمیل فازهای قبل، اقدام به طراحی و اصلاح تاسیسات زیربنایی شهری و بهسازی معابر و جویها کرد. تخریب و انسداد ورودی حفرههای زیر زمینی، مکانیزه کردن اصولی دفع زباله، بازرسی دائمی جهت توالی امور فوق، ضمن کمک به ارتقای محیط شهری از نظر بهداشتی و بصری، از ازدیاد نسل کنترل نشده حیوانات شهری خواهد کاست. این کار سبب جلوگیری از آزار و شکنجه حیوانات شهری خواهد بود چرا که کاهش منابع غذایی به صورت طبیعی کاهش و کنترل نسل را در پی دارد. در این صورت حیوانات شهری که امروز به عنوان انگل از آنها نام برده میشود، تبدیل به حیوانات شهری غیر مزاحم شده و تحت چنین شرایطی، عقیم سازی، درمان بیماریها و صید و نگهداری نمونههای معدود دچار بیماری توجیه منطقی دارد. در صورت اجبار به اتلاف تعداد بسیار محدودی که قابلیت زندگی سالم ندارند میتوان با تایید گروههای حامی حقوق حیوانات به اتلاف انسانی (خوابانیدن) و بدون درد و زجر حیوانات طبق روش های تایید شده و به روز جهان اقدام نمود (مشروط به اثبات ضرر و بیماری غیر قابل درمان و غیر قابل نگهداری). در چنین شرایطی مردم از دیدن تابلوهای ممنوعیت غذا دهی به حیوانات در برخی مناطق معدود، نه تنها متعجب نخواهند شد بلکه به دلیل رویت نتیجه مطلوب، به آن احترام خواهند گذاشت.
در حال حاضر با توجه به آموزههای دینی افراد بسیاری بخصوص در فصل سرما مبادرت به غذا دهی به حیوانات نیازمند مینمایند. با توجه به اینکه حیوانات با درک صحیح معمولاً از این افراد ترس کم تری دارند، میتوان با کمک آنها اقدام به دارو دهی و درمانهای انگلی حیوانات نمود و نمونههای مبتلا به بیماریهای حاد را به سرعت تشخیص داد. این افراد برای درمان احتمالی و یا اتلاف انسانی آنها بهترین کمک و گزینه خواهند بود.
نتیجه
مزاحمت متقابل انسان و حیوان شهری، مستقیماً معلول اشتباهات انسانی است. در صورت برخورد علمی، منطقی، شرعی و اخلاقی میتوان در کنار حیوانات شهری بدون مزاحمت زندگی کرد، چرا که آنها شرکای ما در شهرها هستند. به یاد داشته باشیم تبلیغ برای نابودی کامل یک گونه شهری در گامهای بعد تبدیل به تبلیغ آلودگی و بیماری گربه، کلاغ، قمری، کبوتر، گنجشک و بلبل خواهد شد و چه بسا پروانهها و درختان! این روش در آینده نتیجه ای جز زندگی در شهری از بتن، آهن و شیشه در بر نخواهد داشت. شهر بدون حیوان و گیاه، بی روح و کسل کننده است.
متاسفانه گویا ظاهراً حتی دوستداران حیوانات نیز موشها را دوست ندارند، موشهایی که در تمام برنامههای کودک، نمایه کامل شیطنت، بازیگوشی و مظلومیت هستند. حیوانات شهری انتظار محبت ندارند، لا اقل آنها را نکشید!
در مرثیه پلنگ آینه ورزان/ پلنگی را که از تک تک ما زیباتر و قوی تر است، تحقیر و بیچاره کرده ایم
داریوش شهبازی: در هفته های اخیر چندین خبر پیرامون کشتن پلنگ های ایرانی به بهانه های مختلف منتشر شده، در همین رابطه داریوش شهبازی تاریخ نویس و فعال محیط زیست یادداشتی نوشته است که متن آن در ادامه می آید.
خبر کشتن پلنگ از سوی چوپان هراسیده ناگزیر یا شکارچی بیدرد سراپا مسلح یا افسوسمان را بر می انگیزد یا خشممان را اما از پای افتادن این بی پناهان به تیر غفلت عاشقانشان که جان براه جانانه سپرده اند دردمان را می افزاید کاش نمی شنیدیم که در روستای آینه ورزان محیط بانان بی تجهیز پلنگی را کشتند.
امروزه بشر بقایش را به کشتن روزانه میلیاردها جاندار از مرغ آسمان تا ماهی دریا پیوسته وافتخار دارد که اشرف مخلوقات است و این تفوق زورگویانه خشم آفرین را حق خدادادی خود می داند. حقی که به گواهی تاریخ در قحطی و گرسنگی همنوعش را هم مستثنی نمی کند.
آدمی با ابزارهای پیچیده تمدنی اش بسیاری از جانداران را نابود کرده و نسل بیشماری را نیز بزودی منقرض می کند، از بوفالوی قاره امریکا گرفته تا فک دریای خزر و نهنگ اقیانوس و …
اگر برای آن شاه قجر(ناصرالدین شاه) که امروز سپر بلای هر تیر ملامت اش کرده ایم، در پهنه تهران قدیم شکار پلنگ افتخاری بود. آن روز چند صد سال بود که سراسر دشتهای تهران قرق سلطنت بود ولاغیر. دکتر فووریه طبیب فرنگی اش اگر روزی اجازه می گرفت تا به شکاری در سلطنت آباد برود و یا نوه اش معیرالممالک هم روزی به ولنجک.
دیگر روزها، طبیعت و طبیعت زیستان آزادانه زندگیشان را می کردند. آن روز بیرون از دروازه شهر یعنی میدان شهدا و … طبیعت تهران بشمار می رفت و صد و سی چهل هزار تهرانی تنها داخل حصار خانه داشتند و مابقی گستره تهران ماوای دیگر جانوران پرشمار بود ولی امروز که حصار را شکسته ایم، نابخردانه میلیون میلیون بر آن جمعیت اندک افزوده ایم و فرسنگ فرسنگ طبیعت را تسخیر کرده ایم و صاحبان بی پناهش را اسیر.
مست باده غرور و اسیر ثروت و رفاه بیدردانه، پیوسته داریم به جلو می تازیم تا کجا نمیدانیم. فرسنگها فراتر از حصار ناصری را ساخته ایم و فضای زندگی جانوران را اشغال کرده ایم. پلنگی را که انصافا از تک تک ما زیباتر و قوی تر است، تحقیر و بیچاره کرده ایم. زیستگاه اش را تخریب و خانه و ویلا و باغ ساخته ایم حالا آن بینوا چه بکند کجا برود کجا بزاید و فرزندش را بزرگ کند. زیستگاه و شکار و قلمرواش را با ساختن معدن و ویرانی جنگل و جاده سازی و … طعمه هواخواهی خود کرده ایم.
بقای این جاندار را با جدایی زیستگاهها و قطع ارتباط ژنتیکی گروههای مختلف رو به انقراض کشانده ایم.غذایش نیز از ظلم و جور و چپاول انسان در امان نمانده است. غذای پلنگ بز کوهی ، گوزن ، مرال، گوسفند وحشی، آهوی گواتردار ایرانی، و گراز و حتی گاهی موش، خرگوش و تشی و روباه و شغال و گراز انواع پرندگان و خزندگان است.
پلنگ زیبا و بی نظیر روزگاری که خیلی از حضرت انسان عقب مانده تر نبود، در آسیا و افریقا از افریقای جنوبی تا کره شمالی آزاد و رها می زیست و با تنوع فراوانی نظیر؛ آفریقایی، آمور ،عربی ، هندی ، هندوچینی ، جاوه، چینی ، ایرانی ، سری لانکایی و برفی، دل عاشقانش را می برد.
پلنگ ایرانی (Panthera pardus saxicolor ) بزرگترین زیرگونههای پلنگ بومی غرب آسیا واز گونههای «در مرز تهدید به انقراض» است. ایران مهمترین زیستگاه پلنگ در خاورمیانه است.
فاجعه کشتن پلنگ را وقتی می فهمیم که بدانیم جمعیت این جاندار (تازه پلنگ به سبب کوچکتر بودن از خویشاوندش شیر، ببر و جگوار جمعیت بیشتری دارد) در کل گیتی به دوهزار عدد نمی رسد. تعداد۵۵۰ تا ۸۵۰ در ایران، ۲۰۰ تا ۳۰۰ در افغانستان، ۷۸ تا ۹۰ در ترکمنستان، ۱۰ تا ۱۳ در ارمنستان، ۱۰ تا ۱۳ در آذربایجان، ۳ تا ۴ در قراباغ، ۵ در گرجستان، ۱۰ در قفقاز شمالی فدراسیون روسیه و ۵ قلاده در ترکیه. محیط زیست استان تهران می گوید؛ حدود ۳۵ قلاده پلنگ ایرانی در برخی از زیستگاههای طبیعی دماوند و فیروزکوه وجود دارد.
ملوس در شهر کرج زندگی می کرد. یک روز سرد که به موتور گرم یک خودرو پناه برده بود، با صدای استارت از خواب می پره و …. تا دیدن خانواده سلطان دوست با پا درد، سر می کنه و بعدش یک دامپزشک با تشخیص قطع نخاع براش مرگ از سر ترحم تجویز می کنه. خانم سلطان دوست با گریه شماره یگان امداد و نجات رو می گیرن و با امید کم به کلینیک کلبه حیوانات کرج معرفی میشن. خوشبختانه پای ملوس با تشخیص شکستگی ساده آتل بندی میشه. این دختر خانوم کوچولو تا زمانی که بتونه گلیم خودشو از آب بیرون بکشه و بتونه تو شهر از سنگ و چوب و لگد فرار کنه و برای خودش غذا پیدا کنه، نیازمند یک دوست صبور و مهربونه.
شرایط حاضر:
شکستگی از یک پا، دارای کنترل دفع و سالم.
نیازها:
سرپرستی فردی آگاه و با محبت جهت بازگشت به زندگی طبیعی و با حداقل محدودیت.
فضای زیست مناسب برای حیوان سختی کشیده، ترجیحا در شرایط مشابه زندگی شهری، حیاط یا تراس با هوای آزاد.
در صورت دارا بودن شرایط مناسب برای سرپرستی این گربه ستم دیده، از طریقایمیل با یگان امداد و نجات تماس بگیرید. همراهی ملوس افتخار بزرگی خواهد بود و خاطرات شیرینی خواهد ساخت.
دیده بان حقوق حیوانات به دلیل مخالفت بنیادی با اسارت حیوانات، طرفدار آزادی حیوانات و زیستمندی آنها در شرایط طبیعی است؛ همچنین با اهلی کردن گونه های جانوری اعم از حیات وحش، حیوان شهری و گونه هایی که از سر سودجویی حیوان خانگی معرفی می شوند، مخالف است. آنچه به عنوان «تربیت کردن» یک حیوان شناخته می شود را در واقع «بی تربیت کردن» و خارج کردن حیوان از شرایط زیستمندی طبیعی می دانیم. واگذاری یک جاندار فقط زمانی ناقض حقوق حیوانات نیست که ادامه حیاتش «نیازمند دخالت بشر» باشد، مخل زیستمندی موجودی دیگر نباشد و خللی به قوانین طبیعت وارد نکند.
واگذاری و نگهداری موقت ملوس -گربه بالا- در اسارت نسبی با توجه به شکستگی پا، شرایط موجود و عدم امکان زندگی سالم در محل زیستش (شهر کرج) تا بهبود کامل موجه تشخیص داده شد.
دیده بان حقوق حیوانات: «گربه ها به هر طرف که سقوط کنند، به صورت غریزی با چرخشی در هوا با پا فرود می آیند.» این جمله ای احتمالا از اولین مسایل علمی است که هر کودکی در ایران می آموزد و احتمالا با گربه های کوچه و محله تجربه می کند. گاه ارتفاع سقوط را به چند سانتیمتر می رساند تا قانون علم را زیر سووال ببرد و گاه ارتفاع چنان زیاد می شود که گربه بی نوا…
گربه ها بجز مهارت های آکروباتیک، توان زیر سووال بردن قوانین فیزیک را نیز دارا هستند.
گاه با قانون جاذبه به مبارزه بر می خیزند و در عالم بی وزنی به سر می برند،
گاه با ایجاد «کرم چاله» مرزهای فضا و زمان را در می نوردند،
گاه مشعشع می شوند و نور ساطع می کنند،
دارای جاذبه هستند،
و گاه دچار صعود می شوند و به عالم متافیزیک راه می یابند!
در برخورد با اجسام سخت می شکنند،
به انرژی تبدیل می شوند،
اما بر خلاف تمام وسایل بی احساس یک آزمایشگاه فیزیک…
درد و رنج را درک می کنند و آزرده می شوند،
نامرئی می شوند و دیده نمی شوند،
متهم به پخش زباله در شهر می شوند،
اگر برایشان ترمز کنیم ترمز ماشین را مستهلک می کنند،
در خانه ما بچه دار می شوند،
اما باز هم به چشم موجودی دوست داشتنی و یاری رسان نگاهمان می کنند.
با گربه های شهر دشمنی نکنیم!
http://arw.ir/?p=33274
نویسنده: mannane
׀ تاریخ: چهار شنبه 17 آبان 1391برچسب:,
طرح ويژه کنترل جمعيت موش در دو محور وليعصر(عج) و شريعتي با موفقيت به پايان رسيد.
به گزارش سرويس «محيط زيست» خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا)، مهندس محمد هادي حيدرزاده، رئيس ستاد محيط زيست و توسعه پايدار شهرداري تهران با اشاره به پايان طرح ويژه کنترل جمعيت جانوران مضر شهري اظهار کرد: اين طرح در دو محور از خيابانهاي وليعصر(عج) و شريعتي طي دو فاز روزانه و شبانه اجرا شد. وي در ادامه هدف از اجراي اين طرح را ارائه خدمات به شهروندان تهراني در راستاي ايجاد محيطي پاکيزه و سالم دانست و گفت: طرح مذکور در دو محور فوق با استفاده از روشهاي تلفيقي مبارزه شيميايي و اتلاف با تفنگ بادي انجام شده است. حيدرزاده افزود: تقسيمبندي محورهاي وليعصر(عج) و شريعتي به تفکيک هر منطقه جهت اجراي 4 مرحله مبارزه شيميايي شامل شناسايي منافذ، طمعهگذاري منافذ و بازبيني منافذ طمعهگذاري شده و در صورت لزوم لانه کوبي و انسداد مقاوم و جمعآوري لاشه صورت پذيرفته است. رئيس ستاد محيط زيست و توسعه پايدار شهرداري تهران گفت: در مجموع 15 شب اجراي طرح ويژه کنترل جمعيت جانوران مضر شهري از طريق اسلحه بادي 781 موش اتلاف شدند. وي اظهاراميدواري کرد که با آموزش و فرهنگسازي در زمينه کاهش توليد زباله و جلوگيري از آلوده کردن محيط توسط اصناف زباله ساز جمعيت جانوران مضر شهري کنترل شود که اين موضوع با همکاري و همياري شهروندان شهر تهران ميسر خواهد شد. لازم به ذکر است اين طرح به صورت ماهانه از سوي ستاد محيط زيست و توسعه پايدار در محورهاي مختلف سطح شهر تهران اجرايي خواهد شد.
کد خبر :7858 زمان مخابره: 1:4:52 - 16/8/1391
// www.iren.ir //
نویسنده: mannane
׀ تاریخ: سه شنبه 16 آبان 1391برچسب:,
مسؤول انجمن حافظان محيط زيست آخشيجان (بادرود) گفت: قرار است پارک ملي کوير 50 کيلومتر گسترش يابد که اين گسترش سبب ميشود بخش قابل توجهي از منطقه بادرود به اين پارک بپيوندد
عبدالعظيم شکاري در گفتوگو با خبرنگار خبرگزاري دانشجويان ايران(ايسنا)، منطقه اصفهان، اظهار کرد: در نواحي بياباني حيوانات متنوعي وجود دارد زيرا فضاهاي باز و دشت، قدرت تاخت و تاز بيشتري به حيوانات ميدهد، اما حيوانات به اين دليل که ميتوانند خود را همرنگ مناطق کنند چندان قابل رويت نيستند. وي بيان کرد: شهر بادرود به دليل قرار گرفتن در ابتداي بيابان مرکزي ايران برخلاف تصورات عامه مردم از نظر حيات وحش بسيار قويتر از نواحي کوهستاني و جنگلي است. مسؤول انجمن حافظان محيط زيست آخشيجان (بادرود) با اشاره به اينکه منطقه بادرود از نظر وجود گربهسانان قوي است، افزود: منطقه بادرود تا پشت بند نرگسي در پارک ملي کوير قرار دارد و اين منطقه داراي يوز پلنگ آسيايي، گربه وحشي و کاراکال است. شکاري ادامه داد: شهر بادرود از نظر وجود سگسانان نيز بسيار قوي است؛ قويترين و فربهترين گرگ ايران در نزديکي اين شهر زندگي ميکند. وي با بيان اينکه شکار بيش از حد حيوانات حلال گوشت و تخريب محيط زيست جانوران دو معضل بزرگ کشور است، تاکيد کرد: در منطقه بادرود گرگها توانستند خود را با اين شرايط عادت دهند و جمعيت خود را افزايش داده و امروز گرگها براي جست و جوي غذا به شهر بادرود و دامداريها حمله ميبرند و اين يک تهديد بسيار بزرگ براي منطقه است. مسؤول انجمن حافظان محيط زيست آخشيجان (بادرود) بيان کرد: اين منطقه از نظر وجود خزندگان نيز بسيار قوي بوده و يکي از نيرومندترين عقربهاي کشور يعني عقرب سياه هفت بند در بادرود زندگي ميکند. شکاري به کارخانه سيمان موجود در نزديکي بادرود اشاره کرد و گفت: در هر مکاني که کارخانه سيمان وجود داشته باشد شيوع بيماريهاي ريوي، قلبي و پوستي به شدت افزايش مييابد. وي با بيان اينکه فيلتراسيون کارخانهها در کشور آلودگيها را به ميزان استاندارد کاهش نميدهد، بيان کرد: فيلترهاي موجود در کارخانههاي سيمان داراي حجم خاصي از فيلتراسيون است و هر چند مدت بايد تعويض شود و اين کار معمولا در کشور به صورت شبانه انجام ميشود. مسؤول انجمن حافظان محيط زيست آخشيجان (بادرود) به جانمايي اين کارخانه اشاره کرد و گفت: بادرود در ابتداي بيابان مرکزي ايران قرار دارد و سمت وزش باد در اين منطقه به شدت تغيير ميکند و بايد پرسيد چرا آلودگي کارخانهاي که درآمد حاصل از آن به شهرستان نطنز اختصاص مييابد بايد سهم مردم بادرود شود؟! شکاري با اشاره به اينکه سيستمهاي اداري در شهرهاي کوچک کشور، NGOها را مدنظر قرار نميدهند، افزود: چندين بار اعتراض اعضاي اين انجمن به دفن زباله در نزديکي امامزاده آقا علي عباس(ع) با جواب "به شما مربوط نيست " مسؤولان مواجه شد و اما سرانجام پيگيري اين موضوع سبب شد شهرداري مکان دفن زباله را تغيير دهد. وي به منطقهاي مشترک براي دفن زبالههاي بادرود، نطنز و اردستان اشاره کرد و گفت: در جلسهاي که با رييس اداره کل محيط زيست استان اصفهان برگزار شد مقرر شد که اين مکان هرچه زودتر در اختيار مسؤولان اين مناطق قرار گيرد اما متاسفانه تا اين لحظه پاسخي دريافت نشده است. مسؤول انجمن حافظان محيط زيست آخشيجان (بادرود) با اشاره به اينکه گياهان موجود در دنيا در حال از بين رفتن است و بيابانها افزايش يافتهاند، ادامه داد: قرار است پارک ملي کوير 50 کيلومتر گسترش يابد که قسمت اعظم منطقه بادرود را در بر خواهد گرفت.
کد خبر :7857 زمان مخابره: 0:57:9 - 16/8/1391
// www.iren.ir //
نویسنده: mannane
׀ تاریخ: سه شنبه 16 آبان 1391برچسب:,
مديرکل حفاظت محيط زيست خراسان جنوبي گفت: پروانه شکار پرندگان خشکزي، آبزي و کنار آبزي در خراسان جنوبي صادر شد.
به گزارش خبرنگار خبرگزاري دانشجويان ايران(ايسنا)، منطقه خراسان جنوبي، حميد صالحي در جمع خبرنگاران گفت: متقاضيان داراي اسلحه ساچمهزني معتبر و دفترچه شناسايي شکارچيان ميتوانند با مراجعه به يکي از شعب پست يا دفاتر پيشخوان دولت، نسبت به تکميل و ارسال مدارک اقدام و از طريق پست پروانه شکار مورد نظر را دريافت کنند. وي تصريح کرد: در سال جاري صدور پروانه شکار براي پرندگان خشکزي، آبزي و کنار آبزي به تفکيک صادرميشود. مديرکل حفاظت محيط زيست خراسان جنوبي افزود: شکار با پروانه عادي پرندگان غير حمايت شده در طول فصل شکار فقط در دو روز پاياني هر هفته يعني پنجشنبه و جمعه مجاز است و دارندگان پروانه در هر سفر مجاز به شکار حداکثر چهار قطعه از پرندگان غير حمايت شده "اعم از خشکزي و آبزي" هستند. صالحي از صدور پروانه شکار و صيد پرندگان وحشي غير حمايت شده خشکزي، آبزي و کنار آبزي در خراسان جنوبي خبر داد.
کد خبر :7856 زمان مخابره: 23:54:16 - 15/8/1391
// www.iren.ir //
نویسنده: mannane
׀ تاریخ: سه شنبه 16 آبان 1391برچسب:,
مطالعه فیلوژنتیک آهوان ایران با مشارکت گروه تخصصی آنتلوپهای IUCN
رئیس گروه تخصصی آنتلوپهای IUCN و استاد ژنتیک همکار، از زیستگاههای آهو در کشور بازدیدکردند.
به گزارش پایگاه اطلاع رسانی سازمان حفاظت محیط زیست (پام): آقای دکتر دیوید مالون رئیس گروه تخصصی آنتلوپهای IUCN و کارلوس فرناندز استاد ژنتیک حیات وحش دانشگاه لیسبون پرتغال جهت انجام مطالعات فیلوژنتیک آهوان کشورمان با هدف رفع ابهاماتی که در خصوص گونه ها و زیر گونه های آهوان ایران و سایر کشورهای منطقه وجود دارد، به مدت ۱۰ روز از تاریخ ۹۱/۶/۵ لغایت ۹۱/۶/۱۴ به همراه کارشناسان دفتر حیات وحش و تنوع زیستی از زیستگاههای آهوان کشورمان از جمله پارک ملی گلستان، پارک ملی کویر، منطقه حفاظت شده پرور، قمیشلو و موته بازدید و نمونه های لازم جهت انجام مطالعات فیلوژنتیک آهوان کشور تهیه شد.
تهیه این نمونه های بیولوژیک با همکاری و حضور نمایندگان بانک ژن استانهای ذیربط انجام و پس از درج کد ملی جمهوری اسلامی ایران جهت انجام آزمایشات لازم به دانشگاه لیسبون کشور پرتغال انتقال داده شد.
روز یکشنبه مورخه۹۱/۶/۱۲ نشست تخصصی با حضور جناب آقای دکتر فاضل معاون محیط زیست طبیعی و تنوع زیستی، رئیس گروه تخصصی آنتلوپهای IUCN در زمینه ضرورت اجرای پروژه مورد نظر و همچنین چگونگی ادامه همکاری های فی مابین سازمان حفاظت محیط زیست و IUCN برگزار شد.
در روز پایانی یک جلسه نشست علمی با سخنرانی آقای دکتر دیوید مالون با دو موضوع « آخرین وضعیت گونه های سمداران در خاورمیانه و غرب آسیا» و «روشهای جابجایی و نقل و انتقالات آهو» و سخنرانی آقای دکتر کارلوس فرناندز با دو موضوع «ژنتیک حفاظت» و «مطالعات ژنتیک یوز پلنگ آسیایی» باحضور کارشناسان و متخصصین حیات وحش سازمان حفاظت محیط زیست و میهمانانی از مراکز علمی و دانشگاه محیط زیست برگزار گردید که با استقبال بالا از سوی کارشناسان مواجه گردید. همچنین یک دوره تخصصی با مشارکت و حضور کارشناسان دفاتر حیات وحش و تنوع زیستی، موزه های تاریخ طبیعی و ذخایر ژنتیک و مهمانان خارجی پیرامون «تدوین نقشه راه سمداران کشور با محوریت آهو» و «نحوه انجام مطالعات ژنتیک حیات وحش» برگزار و درمورد نحوه اجرای آن با مشارکت IUCN بحث و تبادل نظر صورت پذیرفت.
همچنین جلسات تخصصی کارشناسان دفاتر حیات وحش و تنوع زیستی و موزه های تاریخ طبیعی و ذخایر ژنتیک با نامبردگان در خصوص «تدوین نقشه راه سمداران کشور با محوریت آهو» و «نحوه انجام مطالعات ژنتیک حیات وحش» در دفاتر مذکور برگزار و اصول اولیه کار و نحوه اجرای آن مورد بحث و تبادل نظر قرار گرفت.
http://www.iew.ir/1391/06/21/1937
نویسنده: mannane
׀ تاریخ: سه شنبه 16 آبان 1391برچسب:,
تیمار و رهاسازی ۱۱ سارگپه، ۶ عقاب طلایی، ۴ دلیجه و ۱ روباه در هفت ماهه نخست سال جاری در استان قزوین
۱۵ آبان ۱۳۹۱
مدیر کل محیط زیست استان قزوین اعلام کرد: در ۷ ماهه گذشته ۴۸ گونه جانوری پس از احیا به دامان طبیعت بازگردانده شده اند.
به گزارش روابط عمومی اداره کل حفاظت محیط زیست استان قزوین علی آقا فرهادی در این باره اظهارکرد: در ۷ ماهه نخست سال جاری ۴۸ گونه جانوری شامل پستانداران، خزندگان و پرندگان در مناطق مختلف استان پس از احیا و تیمار، رها سازی و به زیستگاه اصلی خود بازگردانده شدند.
مدیر کل محیط زیست استان قزوین گونه های رها سازی شده را شامل ۱۱ سارگپه، ۶ عقاب طلایی، ۴ دلیجه، ۱ روباه و همچنین گونه های دیگری که در چرخه محیط زیست از اهمیت ویژه ای برخوردار هستند ذکر کرد.
وی عمده دلایل گرفتاری و یا آسیب دیدگی این جانوران را مسمومیت، برق گرفتگی توسط دکل ها و سیم های برق که در سالهای اخیر نیز افزایش یافته اند و موجب شکستگی بال و پای پرندگان می شود و همچنین تیرخوردگی توسط شکارچیان متخلف ذکر کرد.
فرهادی از تمامی علاقمندان به محیط زیست و طبیعت درخواست کرد در صورت مشاهده جانوران آسیب دیده در طبیعت مراتب را در اسرع وقت به اداره کل یا ادارات و واحدهای تابعه محیط زیست استان اطلاع دهند تا نسبت به درمان و احیای این گونه ها اقدام لازم صورت گیرد.
http://www.iew.ir/1391/08/15/3879
نویسنده: mannane
׀ تاریخ: سه شنبه 16 آبان 1391برچسب:,
به نقل از ایسنا، معاون محیط طبیعی ادارهکل حفاظت محیط زیست خوزستان با بیان این که سرشماری پرندگان مهاجر از دی ماه آغاز میشود، گفت: در سرشماری سال گذشته، بیشترین تنوع گونهها در تالاب هورالعظیم و بیشترین تراکم پرندگان مهاجر نیز در تالاب شادگان دیده شد.
عادل مولا اظهار کرد: پرندگان مهاجر به استان خوزستان بیشتر از دو نوع پرندگان جوجهآور و پرندگان زمستانگذر هستند که پرندگان جوجهآور از فصل بهار وارد استان میشوند و پس از تخمگذاری، جوجهآوری و قدرت پرواز گرفتن جوجهها در اوایل مردادماه استان را ترک میکنند. این پرندگان اغلب از گونههای کبوتریان، باقرقرهها و گنجشکسانان هستند.
وی افزود: نوع دیگر پرندگان مهاجر به خوزستان پرندگانی هستند که برای زمستانگذری به این استان میآیند. این پرندگان از مناطق شمالی و سردسیر کره زمین، آسیای مرکزی و شمال آفریقا در اوایل مهرماه وارد کشور میشوند و پس از توقف در شمال کشور، به آبگیرهای شمال خوزستان و تالاب میانگران میرسند.
مولا گفت: این پرندگان در تالابهای شادگان، هورالعظیم، بامدژ و آبگیرهای نیشکر و ناصری توقف میکنند که سایتهای عمده سرشماری نیز در این تالابها مستقر است. توقف این پرندگان در استان تا اسفندماه ادامه دارد و با گرم شدن هوا، استان خوزستان را ترک میکنند.
معاون محیط طبیعی ادارهکل حفاظت محیط زیست خوزستان خاطرنشان کرد: سرشماری پرندگان مهاجر هر ساله انجام میشود که به دو روش اساسی و روزانه است. در سرشماری اساسی و اصولی پرندگان مهاجر که اواخر دی و اوایل بهمن همزمان با سراسر دنیا انجام میشود، از تجهیزات و وسایل لازم سرشماری استفاده و سرشماری پرندگان مهاجر انجام میشود. در سالهای گذشته برای سرشماری پرندگان استان از کارشناسان خارجی و اغلب هلندی استفاده میشد، ولی در سه سال اخیر کارشناسان استانی مورد استفاده قرار گرفتند. در این سرشماری از تلسکوپهای مجهز و پیشرفته و ردیابهای قوی، آمار پرندگان و مسیر حرکت آنها مشخص میشود.
وی ادامه داد: در سرشماری روزانه نیز که در مناطق خاصی انجام میشود، تنها مشاهدات نیروهای حفاظت محیط زیست به صورت روزانه ثبت میشود و آمار ماهانه و ششماهه از آن استخراج میشود. در این آمارگیری تنها پرندگانی که مشاهده میشوند، ثبت میشوند.
مولا با بیان اینکه در سرشماری پرندگان مهاجر در سال گذشته در دی و بهمن ماه، ۱۷۶ هزار قطعه پرنده سرشماری شد، تصریح کرد: در این سرشماری ۸۵ گونه پرنده ثبت شد که مرغابیان گونه غالب بودند. در سال گذشته برخی پرندگان که احتمال انقراض آنها وجود داشت در تالاب هورالعظیم دیده شد که “پلیکان پاخاکستری” از این نمونه بود. این نوع پرنده چند سال است که در تالابهای استان دیده نمیشود و سال گذشته حدود ۱۰۰ قطعه از آن وجود داشت. همچنین در سال گذشته وجود گاکراس آفریقایی” در این تالاب به ثبت رسید.
وی با بیان اینکه تراکم گونهها در تالاب شادگان شامل غازهها، کشیمها و آبچلیکها بود، افزود: امسال نیز در صورت بهبود وضعیت آبی تالابها و آبگیرهای استان شاهد چنین تنوع و کثرت گونهها خواهیم بود. امسال هم طبق برنامه، اواخر دی ماه سرشماری آغاز میشود و تا اواخر بهمن ماه ادامه دارد.
معاون ادارهکل حفاظت محیط زیست خوزستان با بیان اینکه نمیتوان به بحران ارقام در سرشماریها توجهی کرد و آن را پایه و اساس قرار داد، گفت: کم و زیاد شدن پرندگان مهاجر به استان به دلایل بسیاری بستگی دارد و نمیتوان گفت که با کم شدن میزان آب آبگیرها مهاجرت پرندگان کاهش یافته است یا به عکس؛ زیرا در صورت خشک شدن برخی آبگیرها تمرکز پرندگان در یک آبگیر را مشاهده خواهیم کرد و از تعداد پرندگان مهاجر کم نمیشود ولی در صورت مساعد بودن شرایط آب و هوایی استان میتوان شاهد پرندگان بیشتری در استان با تنوع گونههای بیشتر بود.
http://www.iew.ir/1391/08/15/3876
نویسنده: mannane
׀ تاریخ: سه شنبه 16 آبان 1391برچسب:,
بازدید معاون برنامه عمران سازمان ملل (UNDP) از پارک ملی توران / مشاهده یک قلاده پلنگ در جریان بازدید
۱۴ آبان ۱۳۹۱
باراسوبرامانیام مورال معاون دفتر نمایندگی UNDP در ایران با همراهی مدیر پروژه ملی حفاظت از یوزپلنگ آسیایی از ذخیره گاه زیستکره توران و منطقه حفاظت شده پرور بازدید نمودند.
به گزارش روابط عمومی اداره کل حفاظت محیط زیست استان سمنان، مورالی و همکاران در ابتدا از سایت علمی تحقیقاتی توران با هدف تکثیر در اسارت گورخر ایرانی و سایت موقت نگهداری یوزپلنگ بازدید و سپس در یک بازه زمانی حدود ۲/۵ ساعته از زیستگاههای این منطقه در مسیر کال حرب تا پروبال مشاهدات بسیار خوب از گونه های جانوری اعم از پرندگان و پستانداران داشته اند که می توان به مشاهده دستجات متعدد قوچ و میش و کل و بز و به ویژه مشاهده یک قلاده پلنگ ایرانی در نزدیکی منطقه پروبال و همچنین رویت چندین راس گورخر ایرانی و جبیر اشاره نمود.
آقای مورالی پس از بازدید از مناطق استان سمنان اظهار نمود: استان سمنان یکی از مهم ترین نقاط کشور ایران از بابت تنوع زیستی به شمار می رود و انگیزه بسیار عالی پرسنل و برنامه های موفق اجرا شده در استان برای حفظ گونه های در معرض تهدید تحسین برانگیز است.
حمید ظهرابی مدیرکل حفاظت محیط زیست سمنان اظهار داشت: که پروژه حفاظت از یوزپلنگ آسیایی از پروژه های موفق بین المللی کشور است که با همکاری UNDP و سازمان حفاظت محیط زیست در زیستگاه های یوزپلنگ آسیایی به اجرا درآمده و موفقیت های بسیار خوبی نیز حاصل شده است.
هدف بازدیدکنندگان UNDP از زیستگاه های یوزپلنگ آسیایی، بررسی شرایط این مناطق و همچنین احتمال تمدید مهلت این پروژه بوده است.
گفتنی است: پروژه حفاظت از یوزپلنگ آسیایی از شهریور ماه سال ۱۳۸۰ با مشارکت سازمان حفاظت محیط زیست و برنامه عمران ملل متحد UNDP در ۵ زیستگاه یوز در سطح استان های سمنان و یزد به اجرا درآمده است که طی سال های اخیر ۵ زیستگاه دیگر از استان های اصفهان، کرمان، خراسان شمالی و یزد نیز به آنها اضافه شده است.
http://www.iew.ir/1391/08/14/3832
نویسنده: mannane
׀ تاریخ: سه شنبه 16 آبان 1391برچسب:,
اولین گروه از پرندگان مهاجر در تالاب های استان گلستان فرود آمدند
۸ آبان ۱۳۹۱
به گزارش روابط عمومی حفاظت محیط زیست استان گلستان، مهندس محمد ممشتی مدیرکل حفاظت محیط زیست استان گلستان اظهار داشت در آستانه فصل پائیز و شروع سرما، زیستگاههای آبی استان گلستان پذیرای صدها گونه از پرندگان مهاجر آبزی و کنار آبزی است که از نیمکره شمالی و نقاط مختلف سردسیر جهت زمستان گذرانی به این مناطق زیبا پناه می آورند.
چنگر، خوتکا، اردک سرسفید، اردک بلوطی، قوی، غازی، باکلانی، کشیم های، حواصیل های، اگرت های، پرستوهای دریایی، سلیم ها و کاکائی ها با طی هزاران کیلومتر از نواحی سردسیر شمالی به تالابهای استان گلستان مهاجرت نموده و نیمی از سال را در این تالابها سپری می نمایند.
ورود اولین گروه از این پرندگان، جذابیت خاصی به تالابهای استان گلستان بخشیده و مناظر زیبایی را جهت استفاده علاقمندان و دوستداران طبیعت به ارمغان آورده است. این درحالی است که تالابهای استان گلستان و خلیج گرگان بعنوان اولین ایستگاه این پرندگان بوده که در آن زمستان گذرانی و یا پس از توقفی کوتاه به نواحی جنوبی کشور ادامه مسیر می دهند.
مهندس ممشتی گفت: برخی از این پرندگان مانند پلیکان، فلامینگو و قو به لحاظ ارزشهای حفاظتی، حمایت شده بوده و برخی نیز همانند پلیکان پا خاکستری و عقاب دریایی دم سفید از جمله گونه های در معرض خطر انقراض به شمار می روند که همین مسئله حفظ و حراست از این پرندگان ارزشمند را بیش از پیش ضروری می نماید.
وی یاد آور شد: استان گلستان نیز با دارا بودن حدود ۳۰۴ گونه پرنده که از این تعداد ۱۰۲ گونه بومی استان و ۹۷ گونه زمستان گذران و تعداد ۱۹ گونه مهاجر عبوری و اتفاقی در زمستان دیده و ثبت شده اند که از این تعداد ۸۱ گونه نیز برای زادآوری به استان گلستان مهاجرت می کنند.
تالابهای بین المللی آلاگل، آلما گل، آجی گل و گمیشان با دارا بودن پوشش گیاهی متنوع جایگاه مناسبی برای انواع پرندگان آبزی و کنار آبزی است و از گیاهان حاشیه تالابهای استان گلستان میتوان علف شور، جارو ترکمنی، سلمه سفید، گز شاهی، خار شتر، یولاف وحشی و مرغ را نام برد.
همچنین از گیاهان بن در آب می توان به نی، جگن، لویی و از گیاهان غوطه ور در آب به بومادران و گونه گوشاب اشاره کرد. در حاشیه تالابهای بین المللی آلاگل، آجی گل و آلما گل پستاندارانی نظیر: روباه معمولی، روباه سردم سیاه ( ترکمنی )، گربه دشتی، شغالی، گراز، تشی، جرد بزرگ و موش صحرائی زیست میکنند.
مهندس ممشتی افزود: نکته حائز اهمیت راجع به جمعیت پرندگان، تنوع در اراضی پیرامون تالاب ها است که باعث شده طیف وسیعی از پرندگان آبزی، کنار آبزی و خشک زی این منطقه را به عنوان مکانی برای زمستان گذرانی، زاد آوری ویا اقامت دائم برای زیست انتخاب کنند. فلامینگو، قو، انواع اردک ها، غاز، کاکایی، پرستوی دریایی، و حواصیل ها از گروه پرندگان آبزی و خروس کولی، سلیم ها و آبچلیک ها از پرندگان کنار آبزی و پرندگانی نظیر کوکرها ( باقرقره )، کلاغ سیاه، کوکو، زنبور خوارها، سبزقبا، جغدها، سارگپه ها، سنقرها، شاهین، دلیجه، عقاب( عقاب دریائی دم سفید و عقاب شاهی) از پرندگان خشک زی هستند که می توان به آن اشاره کرد.
از دوزیستان و خزندگانی که در تالاب های استان زیست می نمایند که میتوان به قورباغه مردابی، وزغ سبز، لاک پشت افغانی، انواع مارمولک ها، کورمار سلیمانی، مار آبی، مار چلیپر، مار آتشی، تیر مار، کفچه مار و افعی اشاره کرد.
همچنین از گونه های مختلف ماهی که در این مجموعه تالابها زندگی می کنند می توان گاو ماهی، سرگنده، پاروا، فیتوفاک، کپور، آمور، کاراس و سیاه ماهی را نام برد.حشرات این منطقه نیز انواع پروانه های شب پرواز، روز پرواز و انواع سن ها و سوسک ها را شامل می شود.
مهندس ممشتی در پایان گفت: با توجه به اصل ۵۰ قانون اساسی که در آن حفاظت از محیط زیست وظیفه عمومی تلقی می گردد از کلیه علاقمندان به طبیعت و حیات وحش و ساکنین حاشیه تالاب ها در خواست می نماییم که ما را در حفاظت از این میراث های طبیعی ارزشمند یاری نموده تا بدین وسیله بتوان محلی امن و مطمئن برای زیست پرندگان و همچنین سایر فعالیت های تحقیقاتی فراهم آورد.
http://www.iew.ir/1391/08/08/3684
نویسنده: mannane
׀ تاریخ: سه شنبه 16 آبان 1391برچسب:,
آن ها از دیدن پرنده ها و تماشای محیط پیرامونشان لذت می برند. دیدار پرنده ها در زیست گاه طبیعی و شرایط عادی، برای آن ها شعفی عمیق را به همراه دارد.به این دسته از گردشگران می گویند پرنده نگر.
آن ها دوربین و تلسكوپشان را بر می دارند و به دل طبیعت می روند تا پرنده ها را در میان شاخسار درختان و یا لابه لای بلندی تپه ها و یا در حال پرواز بر فراز آسمان ببینند. آن ها از پرنده ها عكس می گیرند و نقاشی می كنند و می روند.
پرنده نگر
bird watcher ها به پرنده ها آسیب نمی رسانند. آن ها آرام ترین و كم دخل و تصرف ترین گردشگران هستند. پرنده نگرها مجبورند كه آرام و ساكت باشند، زیرا با هرگونه سروصدا، پرنده ای كه برای دیدارش هزینه و وقت زیادی را صرف كرده اند، از دسترسشان خارج می شود و این موضوع ممكن است حسرت بی پایانی را برایشان به همراه داشته باشد.
گردشگرانی كه به پرنده نگر معروف هستند، به اقصی نقاط جهان سفر می كنند تا به لیست پرنده هایی كه دیده اند اضافه كنند و در این میان پرنده های نایاب برایشان ارزش بیشتری دارد.
از این لحاظ، ایران برای این گونه از گردشگران جذابیت های فراوانی دارد. با 523 گونه پرنده شناسایی شده در ایران كه به گفته كارشناسان معادل تمام گونه پرنده های اروپاست، ایران یكی از بهترین مكان ها برای bird watcher ها قلمداد می شود.
هر پرنده نگر برای دیدار از پرنده های ایران ممكن است روزانه از هزار تا هزار و۵۰۰ دلار خرج كند تا یك گونه جدید را ببیند.
bird watching در دنیا برخلاف كشور ما، خیلی خاطرخواه دارد. در سال ۲۰۰۲ در آمریكا و آمریكای شمالی، مردم حدود ۱۷ میلیارد دلار پول خرج كردند تا در تورهای bird watching شركت كنند.
در كشورهای اروپایی، به ویژه هلند ایستگاه های رادیویی وجود دارند كه مدام در رابطه با پرندگان مهاجر و مسیر مهاجرت آن ها برای مردم خبر ارسال می كنند.
هر ساله، جشنواره های متفاوت برای استقبال و بدرقه پرندگان مهاجر برگزار می شود. به بچه ها یاد می دهند كه منتظر آمدن پرنده ها باشند و به كسانی كه اولین پرنده مهاجر را می بینند، جایزه می دهند.
در اروپا كمتر آدمی پیدا می شود كه عضو یك كلوب یا NGO در رابطه با پرندگان نباشد. تعداد مجلات، بولتن ها و روزنامه هایی كه در زمینه پرنده ها چاپ می شود شاید از تعداد روزنامه های كشور ما بیشتر باشد.
جالب این است كه در كشورهایی همچون انگلیس، اتریش و آلمان به اندازه طرفداران فوتبال، پرنده نگر وجود دارد.
اقلیم ایران به خودی خود دارای تالاب های بسیاری است كه پرندگان مهاجر را به سمت خود می كشانند، با این حال مورد بی مهری قرار می گیرند و شاهد نابودی این تالاب ها و در نتیجه زیست گاه پرندگان بومی و تغییر مسیر پرندگان مهاجر هستیم.
از آن طرف كشورهایی همچون امارات متحده عربی در پی این هستند كه جنگل های حرا پرورش دهند تا پرندگان مهاجر را به سمت خود بكشانند و از این راه نیز در پی جذب توریست ها هستند. امیدواریم با توجه به مطالب فوق، كارشناسان، دست اندركاران و متولیان گردشگری به پتانسیل فوق العاده برای جذب گردشگران پرنده نگر به ایران توجه كنند و در فكر معرفی پرندگان ایران از راه های متفاوت باشند.
موضوع بسیار مهم این است كه گردشگران پرنده نگر همچون بقیه گردشگران به زیرساخت های گردشگری چندان اهمیت نمی دهند. آن ها بیشتر اوقات خود را در دل طبیعت می گذرانند و موضوع هتل و حمل و نقل و رستوران خیلی برایشان جذاب نیست. آن ها تنها به یك راهنمای كاربلد و سكوت احتیاج دارند.
دومين سمينار حيات وحش در محل سالن اجتماعات انتشارات فنی ايران در روز سه شنبه مورخه ٩ /٨ /١٣٩١ برگزار گرديد. در اين سمينار که با حضور حدود 45 نفر از کارشناسان و محققين برگزار شد، نتايج دو پژوهش در زمينه آهو و خزندگان برای کارشناسان و دانشجويان ارائه شد.
يکی از مهمترين پرسش های موجود درباره آهوان ايران، وجود تفاوتهای احتمالی ميان آهوان شرق و غرب زاگرس بود که براساس پژوهش های دکتر حیات غیب با عنوان "مقایسه ی تنوع ژنتیکی و مرفولولوژیکی آهوان ایرانی در شرق و غرب زاگرس"، اشتقاق معنی دار ژنتیکی و مرفولوژیکی بین آهوهای شرق و غرب زاگرس نشان داده شد.
در بخش بعد، مهندس کامران کمالی به ارائه نتايج پژوهش های خود از شناسايی خزندگان در حوزه زاگرس مرکزی که با حمايت پروژه حفاظت از زاگرس مرکزی سازمان حفاظت محيط زيست انجام گرفته بود، پرداخت. موضوع پژوهش ایشان "بررسی فراوانی نسبی خزندگان در زیستگاه های عمده ی زاگرس مرکزی جهت شناسایی زیستگاه های دارای اهمیت حفاظتی" بود. معرفی منطقه ی مورد مطالعه، پوشش های گیاهی، ویژگی های توپوگرافی و گونه های موجود در منطقه، بخشهای مختلف این سخنرانی را تشکیل می داد. در این مطالعه بهترین زیستگاه های مناسب برای خزندگان منطقه با توجه به درصد حضور این گونه ها تعیین گردیده است.
در اين نشست همچنين تعدادی از مديران مرتبط از سازمان حفاظت محيط زيست نيز حضور داشتند. دکتر اصغر محمدی فاضل، معاون محيط طبيعی سازمان نيز دقايقی به سخنرانی برای حضار پرداخته و ضمن استقبال از برگزای چنين نشستهای فنی و خالی بودن چنين فرصت هايی در ميان کارشناسان و محققين کشور، ابراز اميدواری نمود که اين سمينارها می تواند به عنوان اتاق فکرهايی برای مدون نمودن هرچه بيشتر اولويت ها و نيازهای حفاظتی کشور باشد. همچنين، آقايان دکتر حسين محمدی، مديرکل دفتر حيات وحش و تنوع زيستی، دکتر منتظمی، مديرکل دفتر موزه و ذخاير ژنتيکی، دکتر سعيدپور، معاونت دانشگاه محيط زيست، مهندس جوکار، مدير پروژه حفاظت از يوزپلنگ آسيايی و مهندس فرقانی پور از شبکه دوم سيما در کنار دانشجويان و محققين مختلف از ديگر مهمانان اين نشست بودند.
دومين نشست حيات وحش در ساعت 20 / 19 به پايان رسيد. اين نشست به صورت ماهيانه با همکاری انتشارات فنی ايران و سايت خبری "زيست بوم" برگزار می شود.
سخنرانی دکتر فاضل، معاونت محيط طبيعی سازمان حفاظت محيط زيست
لاشه یک پلنگ مرده در سیستان کشف شد. به گزارش خبرنگار زیست بوم از زاهدان، بر روی بدن این این پلنگ مُرده که بالغ و مسن به نظر می رسد هیچ نشانی از ضرب و جرح دیده نمی شود.
پس از کشته و سوزانده شدن یک پلنگ در ممسنی توسط روستائیان، مرگ یک پلنگ در شمال کشور به دلیل مصرف طعمه زهرآلود و همچنین کشته شدن یک پلنگ توسط رئیس اداره محیط زیست دماوند این چهارمین مرگ گزارش شده از پلنگ در یک ماه گذشته است.
در اردیبهشت سالجاری رئیس اداره محیط زیست سراوان اعلام کرد که با استفاده از دوربین تله ای برای نخستین بار موفق به ضبط تصویر پلنگ ایرانی در ارتفاعات منطقه حفاظت شده بیرگ سراوان شده اند.
به نظر می رسد علیرغم اتفاقات تلخ یک ماهه گذشته، آمار واقعی پلنگ های موجود در ایران بیش از برآوردهای اعلام شده پیشین است.
خبر مرگ چهارمین پلنگ ایرانی در یک ماه اخیر غافلگیر کننده بود، در سه مورد قبلی کشتار واژه مناسب تری بود اما پلنگی که امروز خبر مرگ آن در سیستان منتشر شد، هیچ نشانه ای از زخم بر تن ندارد. مدیرکل محیط زیست سیستان مرگ این پلنگ را مبهم می داند.
خسرو افسری مدیر کل محیط زیست سیستان و بلوچستان در گفتگو باخبرنگار زیست بوم در خصوص مرگ این پلنگ گفت: دلیل کشته شدن این پلنگ مبهم است چرا که هیچگونه اثر زخم و گلوله بر لاشه این حیوان مشاهده نشده است.
وی با بیان اینکه با انجام تحقیقات از دو روز گذشته آغاز شده و لاشه این پلنگ به اداره کل استان برای انجام آزمایشات بیشتر و شناسایی گونه و تکمیل بانک ژن منتقل شده، اظهار داشت: دو گمانه برای علت مرگ این گونه وجود دارد. نخستین علت آن بالا بودن سن پلنگ مزبور است که ممکن است براثر مرگ طبیعی جان داده باشد.
وی همچنین مرگ این حیوان را به دلیل خشکسالی های اخیر منطقه دور از ذهن ندانست و گفت: طعمه در ناحیه زیست این حیوان کم شده است و به دلیل سن بالا امکان دارد به دلیل عدم دسترسی به غذای مناسب جان داده باشد.
وی با اشاره به بالا بودن سن این پلنگ به افسانه ای که بین برخی از مردم رواج دارد اشاره کرد و گفت: می گویند زمانی که مرگ پلنگ فرا می سد این حیوان به دلیل غرور خاصش به بالاترین نقطه ارتفاعات محل زیست خودش می رود و وقتی هلال کامل شد به سمت ماه کامل جهش می کند و جان می دهد، جالب است که این پلنگ هم در اواسط ماه جان داده است، اما همانطور که عرض کردم این موضوع به افسانه ها تعلق دارد و اظهار نظر قطعی در خصوص مرگ این پلنگ پس از انجام آزمایشات ان شالله رسماً اعلام خواهد شد.
افسری تعداد پلنگ درمناطق مختلف این استان را ۷ تا ۸ قلاده عنوان کرد که در ۱۵ سال گذشته هیچ گونه تلفاتی در بین این گونه وجود نداشته است.
لازم به یادآوری است لاشه این پلنگ در منطقه گوهرکوه خاش در حدود ۵ کیلومتری زاهدان توسط محیط بانان منطقه کشف شده است.
http://zistboom.com/8669/
نویسنده: mannane
׀ تاریخ: یک شنبه 14 آبان 1391برچسب:,
هفدهمين شماره یوزنامه منتشر شد. يوزنامه خبرنامه رسمی انجمن يوزپلنگ ايرانی است که از سال 1384 تاکنون درحال انتشار بوده و به صورت دوفصلنامه می باشد. این دوفصلنامه با شمارگان 1000 نسخه با حمايت شرکت فراانديشان ساعی چاپ شده و برای کارشناسان، دانشجویان، محیط بانان و عاقمندان ارسال می گردد. آخرين شماره يوزنامه مربوط به بهار و تابستان 1391 بوده و در 12 صفحه به موضوعات زير می پردازد:
·در ایران چند یوزپلنگ داریم؟
·مهاجرت یوزپلنگ آسیایی در مرکز ایران
·پایش جمعیت گوشتخواران در پناهگاه حیات وحش عباس آباد
ششمین جشنواره بینالمللی فیلم مستند ایران سینما حقیقت، طی روزهای ۱۳ تا ۲۰ آبان ماه ۱۳۹۱ در سینما فلسطین، سینما عصرجدید و سالن سینماحقیقت مرکز گسترش سینمای مستند و تجربی برگزار خواهد شد.
اسامی مستندهای زیست محیطی راه یافته به بخش مسابقه «سینما حقیقت» عبارتند از :
در خبرها آمده بود که پس از ورود یک پلنگ به یکی از روستاهای شهرستان دماوند، مسئول اداره محیط زیست دماوند و دو مامور برای آرام کردن و دور کردن حیوان به محل می روند و پس از فعل و انفعالات انجام شده در نهایت پلنگ بی نوا توسط ماموران محیط زیست کشته می شود.
با توجه به این اتفاق، نگارنده برای آزمون استخدامی سال آینده سازمان محیط زیست پرسش هایی طراحی کرده ام که امیدوارم مورد استفاده قرار بگیرد تا دیگر شاهد حضور افرادی که اطلاعاتی در مورد حیات وحش و نحوه برخورد با آنها ندارند در سطوح مدیریتی سازمان نباشیم.
– نمره منفی ندارد – زمان پاسخگویی: ۵ ساعت
1- پلنگ چیست؟
الف: اسم یکی از نژادهای خرگوش است
ب: همان گربه خانگی (پیشی) است که دو سه کیلویی چاق تر شده
ج: حیوانی است آرام و اهلی
د: مدلی از شلوار است که کماندوها می پوشند
2- علم رفتار شناسی حیوانات چیست؟
الف: علمی است که در مورد تغذیه حیوانات صحبت می کند
ب: علمی است که با فراگیری آن می توان سوت بلبلی زد
ج: علمی است که با فراگیری آن می شود مثل میمون از درخت بالا رفت
د: علمی است که به بررسی فرایند تولید شیر در گاو می پردازد
3- برای دور کردن پلنگ از محیط های شهری چه باید کرد؟
الف: باید ازش خواهش کرد از محیط دور شود
ب: باید شهر را تخلیه کرد
ج: باید پلنگ را گاز گرفت
د: باید پلنگ را کشت
4- گونه در خطر انقراض چیست؟
الف: گونه ایست که در منطقه «خطر انقراض» زندگی می کند
ب: منظور همان دایناسور هاست
ج: منظور همان مرغ و گوسفند است که در اثر گرانی دیگر وجود ندارد
د: همه موارد
5- چند عدد پلنگ در ایران زیست می کنند؟
الف: پانصد هزار
ب: یک میلیون
ج: صد میلیون
د: یک میلیارد
6- اسلحه بیهوشی چیست؟
الف: اسلحه ایست برای افراد با ضریب هوشی کم
ب: نام یک نوع زیر دریایی است
ج: اسلحه ایست برای بیهوش کردن گاوها پیش از ذبح شرعی
د: گزینه الف و ب
محمد درویش: چندی پیش اعلام شد که ایران در تازهترین رتبهبندی کشورهای جهان از منظر شاخص سرزمین شاد یا HPI توانسته موقعیت خود را در سال ۲۰۱۲ نسبت به سال ۲۰۰۹ ، ۴ پله بهبود ببخشد و از رتبه ۸۱ به ۷۷ در بین ۱۵۱ کشور مورد بررسی برسد و در حقیقت خود را به صدر جدول نزدیکتر سازد [۱].
این موفقیت به ویژه زمانی بیشتر اهمیت مییابد که بدانیم قدرتهای تراز اول جهان چون ایالات متحده آمریکا و روسیه در رتبهای بهتر از ۱۰۵ و ۱۲۲ نتوانستهاند جای گیرند و حتا اغلب رقبای ما در شیخنشینهای حاشیه جنوبی خلیج فارس چون کویت، امارات متحده عربی و قطر در بین ۱۰ کشور انتهایی این جدول قرار دارند. با این وجود، تقریباً همه در برابر این خبر خوش سکوت کردند، چه رسانهها، چه مردم، چه تشکلهای مردمنهاد و چه حتا نهاد متولی محیط زیست کشور. انگار کسی این خبرها را جدی نمیگیرد، حتا اگر نامش سازمان حفاظت محیط زیست ایران باشد! چرا؟
در رخدادی دیگر، اشاره به حرکت ارزشی یکی از هموطنان عزیزم در منطقه سمیرم به نام غلام امیری کردم[۲] که چگونه کوشید تا یک خرس ماده را از غرق شدن در استخر باغش نجات دهد؛ این در حالی بود که اگر او آن خرس را مانند دیگر همشهریاش سلاخی میکرد، بیشک تا مدتها خبر نخست روزنامهها و تارنماها بود! نبود؟
همچنین، وقتی در سالگرد پروتکل مونترال[۳] در مورد حفره ازون اشاره به موفقیت ایران[۴] کردم، انگار داشتم در خلاء سخن میگفتم!
چندی پیش با احسان محمدی، مدیر سختکوش پایگاه اطلاع رسانی زیست بوم[۵] گفتگو میکردم، او نیز از این مسأله شگفت زده بود و سیاههی مفصلتری از موفقیتهای محیط زیستی کشورمان در طول چند ماه گذشته را به نگارنده یادآوری کرد که با کمترین عنایت و توجه رسانهای و مردمی روبرو شده است. از او خواستم تا دیدگاهش[۶] را که حاوی هفت خبر خوش و افتخار محیط زیستی بود، منتشر کند تا در این باره شاید در فضای رسانهای کشور بتوان بیشتر و جدیتر به فراکافت چرایی بازتاب اندکش همت گمارد.
به راستی شما چه فکر میکنید؟ چرا کسی موفقیتهای محمدصادق فرهادی نیا[۷]، سید محمد مجابی[۸]، فتح الله امیری[۹]، صادق صادقیزادگان، علی نظری دوست[۱۰]، اصغر محمدی فاضل[۱۱] و … را که جملگی نام ایران را در عرصههای ملی و جهانی محیط زیست طنینافکن کردهاند، نمیبیند؟
نگارنده بر این باور است که یکی از عمدهترین دلایل عدم توجه درخور اغلب رسانهها، فعالان محیط زیست و عامهی مردم به انتشار چنین اخبار امیدبخشی، ناشی از سیاستهای انقباضی و سختگیرانهی حاکم بر فضای رسانهای کشور، به ویژه در طول سه سال اخیر بوده است؛ سیاستهایی که عامداً یا سهواً انتشار هر تحلیل تلخ و هر انتقاد جدی را با صفت نشر “سیاهنمایی” نهی کرده و از اصحاب رسانه میخواست تا برای پرنشاطکردن فضای جامعه به انتشار خبرهای خوش روی آورند. به سخنی سادهتر، با شگردی به نام “سفیدنمایی” به جنگ سیاهنمایی رفتند که حاصلش البته، نهتنها شوق و نشاط و امید مورد نظر را به همراه نداشت، بلکه نوعی وندالیسم پنهان را در جامعه گستراند. به عنوان شاهد، میتوان به اُفت معنیدار فعالیت اغلب تشکلهای مردمنهاد حوزهی محیط زیست و کاهش چشمگیر تعداد تارنماهای محیط زیستی فعال در فضای مجازی در طول چند سال اخیر اشاره کرد.
شما بگویید: وقتی از قول عالیترین مقامهای وزارت نیرو (علی ذبیحی، قائم مقام وزیر) اعلام میشود که نقش ندانمکاریهای مدیریتی و فشارهای انسانی در بروز فاجعه در دریاچه ارومیه فقط سه درصد است[۱۲]! وقتی با صراحت میگویند که در اثر بارورسازی ابرها، سطح آب دریاچه ارومیه ۷۰ سانتیمتر افزایش یافته، در صورتی که در همان زمان معلوم میشود که ۳۱ سانتیمتر هم کاهش داشته است[۱۳]! وقتی که اعلام میشود افسانه ببر مازندران را با کمک همنوعان سیبریاییاش مجدداً زنده خواهیم کرد، اما حتا نمیتوانیم میزبان خوبی از آن مهمانان بیگناه در تهران باشیم و جملگی را به کشتن میدهیم[۱۴]! وقتی با نواختن ساز و دهل از جشن خودکفایی در تولید گندم، حرف میزنیم و آنگاه دوباره به یکی از عمدهترین کشورهای واردکننده گندم بدل میشویم[۱۵]؛ وقتی با افتخار از طرحهای بزرگ سدسازی و انتقال آب در سرشاخههای کارون و دز و کرخه سخن گفته و اعلام میکنیم که خوزستان دیگر هرگز با کابوس کمبود آب با کیفیت روبرو نخواهد شد، اما در همان زمان شاهد مرگ بیسابقه بزرگترین نخلستان کشور در اروند کنار هستیم[۱۶]؛ وقتی مشکل کمبود آب و خشکسالی در جنوب کشور را به گردن غربیها و دزدی ابرها توسط ایشان میاندازیم[۱۷]؛ وقتی که بارها اطمینان میدهیم که جنگل زیبای ابر را از هر تجاوز و پروژه راهسازی جدیدی محافظت کرده و سپس آن را نقض میکنیم[۱۸] و دهها و دهها مورد نظیر آن؛ آیا شنوندگان خبرهای خوش حق ندارند تا پس از آن بمباران سفیدنمایی، به هر رویداد خوش و غرورآفرینی در کشور به دیده تردید بنگرند؟
به نظرم اگر آن زمان که اشتباه کرده و خطایی مدیریتی را در حوزه محیط زیست و منابع طبیعی مرتکب شدیم، مردانه و صادقانه بر خطای خویش اذعان کرده و عذرخواهی میکردیم و به طور همزمان ظرفیت پذیرش نقد و تحلیل را در جامعه افزایش میدادیم، امروز هم میتوانستیم در فضای شادمانهتری افتخارات خود را با مردم جشن بگیریم.
امید که یادمان نرود، اگر اعتماد از دست برود؛ همه چیز از دست خواهد رفت.
Most vulnerable of the world’s big cats, cheetahs are also one of its shrewdest survivors.
By Roff Smith
Photograph by Frans Lanting
Anticipation ripples through the crowd. Fingers tighten around binoculars. Camera lenses snap into focus. No fewer than 11 canopied safari buses, bright with tourists and bristling with long lenses, huddle near a solitary acacia tree in Tanzania’s Serengeti National Park. For the past half hour a mother cheetah named Etta has been sitting in the shade with her four young cubs, eyeing a herd of Thomson’s gazelles that drifted into view on a nearby rise. Now she’s up and moving, sidling toward the herd with a studied nonchalance that fools no one, least of all the gazelles, which are staring nervously in her direction.
Suddenly one of the guides shouts, as the gazelles break and run and Etta launches into an explosive sprint. The sleek cat is too fast for the eye to follow, blurring through the grass like a bullet. The drama is over in seconds, ending with a puff of dust and a stranglehold on a luckless young gazelle. As Etta drags the carcass back to her cubs, they emerge from the scrub eager to tuck into the feast. The safari buses are only seconds behind, the drivers jockeying to get the best camera angles for their customers.
Cheetahs have come to occupy a curious place in the human imagination. Beautiful and exotic, sports car fast and famously docile, they are as much media stars as denizens of the wild, darlings of filmmakers and advertisers the world over. Tap “cheetah” and “images” into your computer’s search bar, and more than 20 million results pop up—from fashion shoots to flashy car ads to photos of pet cheetahs riding in the backseats of Mercedes convertibles.
All this pop culture presence might create the impression that cheetahs are as secure in nature as they are in the popular imagination. They are not. In fact, cheetahs are the most vulnerable of the world’s big cats, surprisingly rare and growing steadily rarer. A few centuries ago cheetahs roamed from the Indian subcontinent to the shores of the Red Sea and throughout much of Africa. As fleet of foot as they are, though, they couldn’t outrun the long reach of humanity. Today the Asiatic cheetah, the elegant subspecies that once graced the royal courts of India, Persia, and Arabia, is all but extinct. In Africa cheetah numbers plummeted by more than 90 percent during the course of the 20th century, as farmers, ranchers, and herdsmen crowded the cats out of their habitat, hunters shot them for sport, and poachers captured cubs for the lucrative trade in exotic pets. In all, fewer than 10,000 cheetahs survive in the wild today.
Even within Africa’s great game parks, cheetahs are under heavy pressure. Shy and delicately built, the only big cats that cannot roar, they are bullied into the margins by lions, which are far stronger both in body and number. Consider Tanzania’s Serengeti National Park and the adjoining Masai Mara National Reserve in Kenya. Taken together the two parks are home to more than 3,000 lions, an estimated 1,000 leopards, and a mere 300 cheetahs. And despite their celebrity status, cheetahs lose out to lions in the tourism stakes as well. “Cheetahs tend to be something people look for on their second safari,” says guide Eliyahu Eliyahu. “The first time around is all about seeing lions. The trouble is, where you have a big lion population, you will never have many cheetahs.”
If cheetahs seem a breed apart, it’s because they are. Not only are they a separate species from the other great cats, but they belong to a separate genus as well, a genus with just one member: themselves. Their genus name, Acinonyx, comes from Greek words for “thorn” and “claw” and refers to the cheetah’s curious semi-retractable claw, a feature they share with no other cat. Unlike lions and leopards, whose fully retractable claws are tools designed for tearing flesh and climbing trees, cheetahs have claws that are more like the spikes on a sprinter’s track shoe and serve a similar function: solid grip and quick acceleration.
Everything about a cheetah is designed for speed—pure, raw, explosive speed. Put a cheetah and a Lamborghini side by side on a freeway, and it will be an even-money bet which will smash the speed limit first. Both can do zero to 60 in under three seconds, but the cheetah can crack 45 miles an hour in the first couple of strides. And what strides. Thanks to its flexible spine and long, fluid legs, a cheetah can gobble up turf in bounds that exceed 25 feet. An elite human athlete who could leap that far even once, after a good run, would be well on his or her way to qualifying for the Olympic Games. A cheetah sprinting at top speed might be doing that up to four times a second.
Such superhuman abilities lent cheetahs an otherworldly aura in ancient times. Egyptians were the first people to tame them as pets and immortalize them in images on tombs and temples, nearly 4,000 years ago. In India, Iran, and Arabia, coursing with cheetahs—or “hunting leopards,” as they were known—became an immensely popular sport among the aristocracy. In the courts of the Mogul emperors, cheetahs became a kind of motif, celebrated in paintings and tapestries, folklore and verse. Favorite cheetahs were adorned with jeweled collars and featured prominently in royal processions.
Cheetahs remain highly fashionable in Saudi Arabia and the Gulf states, where a cub can fetch upwards of $10,000. “A rich, young man buys himself a cheetah to go with his sports car,” says Mordecai Ogada, a Kenyan wildlife biologist who has studied cheetah-human relationships and wildlife trafficking. “It’s typically a new-money thing nowadays.”
In places such as the United Arab Emirates cheetahs occupy a kind of legal limbo. “The importation is clandestine,” says Ogada, “but once there, the trade is open. Trafficked cheetahs can easily be ‘laundered’ and made to appear as though they were legally bred in captivity. It’s difficult to determine the source of cubs unless you do genetic analysis and identify them as members of a subspecies that’s endemic to a particular area.”
How great a toll trafficking is taking on the world’s dwindling cheetah population is anyone’s guess, but evidence suggests that trade in wild cheetah cubs is a large-scale enterprise. Even a cursory trawl of the Internet turns up plenty of cubs being offered for sale by “breeders” in places like Dubai. Several cheetah smugglers were arrested last year in Tanzania and Kenya, and there were rumors of cheetah cubs being offered for sale as far afield as Cameroon.
“I suspect the problem is bigger than we imagine,” says Yeneneh Teka, head of Ethiopia’s Wildlife Development and Protection Directorate. “There is a great deal of money involved, and like the people who are smuggling drugs and guns, those who smuggle wildlife have well-established networks.”
Last year Ethiopian authorities cracked down on wildlife smuggling and instituted a training program for border guards and customs officials. The stepped-up enforcement paid off when officials intercepted a consignment of cheetah cubs as they were being smuggled into Somalia.
“While the border guards were examining the truck’s paperwork, they heard scratching sounds coming from a jerry can that was supposed to be full of petrol,” Teka says. “When they opened it up, they found five tiny cheetah cubs in very poor condition.” One of the cubs died. The other four, after weeks of veterinary care, were taken to a wildlife sanctuary operated by the Born Free Foundation an hour north of Addis Ababa, where they will spend the rest of their lives. Although it’s a happy ending for the four survivors, it’s a net loss for the species.
“They’ll never be able to return to the wild,” says Ogada. “Even if you could teach them to hunt, humans can’t teach cubs how to recognize and avoid predators such as lions and hyenas.” And although some cheetahs have been successfully rewilded on large, fenced reserves in South Africa, the wide-open grasslands are a far more dangerous place to grow up. Orphaned cubs “wouldn’t stand a chance in a place like the Serengeti,” says Ogada.
Even mother cheetahs find it difficult to raise cubs in the wild, where mortality among cubs can run as high as 95 percent. The great majority of cubs may never make it out of the den in which they’re born. They’re killed in raids by lions or hyenas, or they die of exposure, or they’re abandoned by mothers that aren’t skillful enough hunters to support them. Indeed, many female cheetahs go their entire lives without raising a single cub to maturity.
There are a rare few, however, that somehow manage to beat the odds and enjoy astonishing success in raising cubs, some even fostering the offspring of other females. Superb hunters and wise in the ways of the bush, these supermoms manage to make a kill nearly every day while keeping their brood safe on the wide-open stage of the African grasslands, beneath the very noses of lions and hyenas. One such supermom, a seven-year-old named Eleanor, is known to have mothered at least 10 percent of all the adult cheetahs in the southern Serengeti.
“I’m not aware of any other carnivore whose survival relies so heavily on the success of so few females,” says Sarah Durant of the Zoological Society of London. Durant directs the Serengeti Cheetah Project, one of the world’s longest running carnivore studies. Now in its 38th year, the project has chronicled the lives and maternal pedigrees of generations of the Serengeti’s cheetahs. It is hot, dusty work, involving long hours bouncing over the grasslands in hard-bitten Land Rovers seeking out the most elusive of Africa’s great cats. It was Durant’s painstaking research that revealed the vital importance of supermoms.
Though the matriarchal lines of the Serengeti’s cheetah population are now well documented, paternity is another matter. Wildlife biologist Helen O’Neill waits patiently in her Land Rover a short distance from where three cheetah brothers—Mocha, Latte, and Espresso, known collectively as the Coffee Boys—lie sprawled in the shade of a ballanite tree. O’Neill is on what is delicately referred to as “poop patrol,” collecting feces dropped by specific, identifiable cheetahs. Scientists at the Zoological Society of London are able to extract DNA samples and hope to fill in the paternal side of the Serengeti’s family trees.
Analysis so far suggests that cheetah females are far more promiscuous than anyone suspected: In as many as half their litters, the cubs have different fathers. “We suspect this kind of multiple mating could have genetic benefits in an uncertain environment,” says Durant. “Think of it as bet hedging by the cheetah mothers to try to ensure that some of their progeny survive.”
A world away from the sunlit grasslands of the Serengeti, late on a cold, clear winter’s afternoon, a lone male cheetah picks his way along a snow-dusted ridgeline. He pauses briefly to scent mark a tamarisk tree, then slinks out of view of the remotely operated video camera that has been recording his passage.
The concealed camera is one of 80 camera traps that have been deployed around the Dasht-e Kavir, a remote region in Iran’s mountainous central plateau, in the hopes of glimpsing one of the world’s rarest and most elusive big cats: the Asiatic cheetah.
“It’s like a dream come true when we get something like this,” says Iranian wildlife biologist Houman Jowkar of the 27 seconds of footage. Jowkar is with the Conservation of the Asiatic Cheetah Project, which was set up by Iran’s Department of Environment in 2001 in a bid to save the last remaining population of these endangered cheetahs. “These cats are incredibly rare,” says Jowkar. “We have game wardens who have lived and worked in these mountains for years but have never seen a live cheetah.”
The camera-trap program has helped Iranian scientists determine roughly how many cheetahs are left and where they live—vital information for developing a conservation strategy. “We’re lucky these beautiful cats are spotted,” Jowkar says. “By using their unique coat patterns, we can identify them individually and work out their population and distribution.”
All the same, saving the Asiatic cheetah will be a tall order. Its downfall traces back to the glory days of the Mogul Empire, when hunting with cheetahs became all the rage. One Mogul emperor is said to have collected more than 9,000 cheetahs during his 49-year reign.
Compare then and now. In ten years of setting out scores of cameras, Iranian researchers have so far managed to obtain a mere 192 fleeting images. Those images document 76 gaunt individuals, pretty much all that remains of a noble subspecies of cheetah that once roamed throughout much of Asia. Today’s survivors eke out a precarious existence. Stalking antelope and mountain sheep on steep, stony slopes, they compete with wolves and even humans, for whom gazelles and sheep are also a handy food source.
“They are living on a knife edge, at the very limit of what is ecologically possible,” says Luke Hunter, president of Panthera, an international conservation group dedicated to preserving big cats, and a collaborator on the Iranian cheetah project. “What’s intriguing, though, is that these cheetahs have not been pushed into these mountains recently. They’ve been here for thousands of years. People don’t realize how tough and versatile cheetahs really are.”
Indeed they are. Despite their vulnerability, cheetahs are one of the world’s hardiest and shrewdest survivors, enduring both the bitter winters of the Iranian steppes and the scorching heat of the Sahara wadis. “They are not just fast,” says Algerian wildlife biologist Farid Belbachir, who has been setting camera traps in Algeria’s Ahaggar Mountains, trying to capture images of the critically endangered Saharan cheetah. “They understand the landscape. They’ve figured out how to use the narrow parts of the wadis to launch their attacks, to give their prey less opportunity to escape.”
Back in Serengeti National Park, it’s now in the shank of the afternoon, with the hot taste of dust in the air and thunderheads tumbling and billowing along the horizon. For the past hour or so Etta has been creeping up on a big male gazelle, drawing to within 40 yards of him, while he has remained oblivious to her presence.
“It’s too early to tell if Etta is going to turn out to be a supermum,” Durant says. “This is only her first litter. But the fact that she has brought four cubs out of the den and has raised them this far is an encouraging sign.”
The gazelle is big and healthy, with a lot of meat on him. Etta takes another couple of quick, furtive steps forward, then crouches and waits, looking like a sprinter on the starting blocks, poised and ready for the gun.
A tense minute crawls by, then another. Suddenly, and seemingly for no reason at all, Etta just stands up and strolls away. Something doesn’t feel right to her—a whiff of hyena on the breeze or maybe the scent of lions. Whatever it is, to a mother of four young cubs alone on the Serengeti, one fat gazelle isn’t worth the risk. She beckons to her cubs to come along, and together they trot off into the violet haze.
Roff Smith wrote about Australia’s Fraser Island in September 2010. Frans Lanting has documented wildlife from the Amazon to Antarctica.
BIG CAT WEEK In support of National Geographic’s Big Cats Initiative, Nat Geo WILD presents a week of exotic felines. Prime time in December; check local listings.
ماهنامه "نشنال جئوگرافيک" آخرين شماره خود در نوامبر 2012 را به انتشار مقاله ای درباره يوزپلنگ اختصاص داده است. در اين شماره که برای نخستين بار تصاويری زيبا از يوزپلنگ آسيايی را نيز منتشر می نمايد، به بيان وضعيت يوزها در آفريقا و همچنين ايران به عنوان تنها سنگرگاه اين جانور در آسيا می پردازد. برای انتشار اين مقاله، بيش از يک سال دوربين های حرفه ای فرانس لانتينگ که از شناخته شده ترين عکاسان اين مؤسسه در دنياست، در مناطق دره انجير، کوير و نای بندان نصب شد تا بتواند تصاويری زيبا از اين گونه به دنيا نشان دهد. همزمان با آغاز پروژه عکسبرداری از يوزپلنگ در کوير، گروه مستندسازی انجمن يوزپلنگ ايرانی نيز به تهيه فيلمی درباره اين جانور و حضور گروه نشنال جئوگرافيک در پارک ملی کوير پرداختند که تا پايان امسال به پايان می رسد. همزمان با انتشار مقاله نشنال جئوگرافيک درباره يوزپلنگ، تعدادی از تصاوير و فيلم های گرفته شده از يوزپلنگ توسط انجمن با همکاری سازمان حفاظت محيط زيست، پروژه حفاظت از يوزپلنگ آسيايی و مؤسسه پانترا روی یوتيوبو همچنين سايت پانترا منتشر شد.
InterNICHE Co-ordinator Nick Jukes visited Iran in April and June 2012 as an invited international speaker at the 17th Iranian Veterinary Congress and to conduct outreach to universities. A previous InterNICHE visit to Iran in 2011 had been the first alternatives outreach to the country. The 2012 outreach was part of a wider project that included extended stays in Uzbekistan and Kyrgyzstan.
The presentation on humane education and alternatives at the Congress in Tehran was complemented by a stall organised by InterNICHE Partners the Iranian Anti-Vivisection Association (IAVA). A range of alternatives including software, models, mannekins and simulators were presented. The positive feedback and opportunities to network with veterinary teachers and students made a very successful event. Discussions were also held to explore with veterinary students the possibility of co-organising a student-focused alternatives conference as a satellite to a larger veterinary congress in the future. Opportunities for further outreach and meetings were identified from discussions at this event. A meeting with zoologists at the Marine Sciences University was held, and talks to over 100 people were given at two branches of the Islamic Azad University – the Faculty of Veterinary Medicine in Garmsar and the Science and Research Branch in Shahriar – organised by IAVA Director Dr Ramak Roshanaie.
In the (all-male) Garmsar branch, and in Shahriar, veterinarian Dr Shahabeddin Safi presented the case for alternatives in research and testing, and Nick Jukes explored the range and quality of alternatives in education and training. Demonstrations of innovative learning tools within anatomy, physiology, pharmacology, clinical skills and surgery were given. For many teachers and students this was their first significant exposure to alternatives, and the first time that animal experiments had been comprehensively challenged. Student interest was very high, reflecting widespread discomfort with harmful animal use, and many teachers recognised the pedagogical, ethical and economic advantages of alternatives.
A subsequent important meeting with the Dean of the Veterinary Faculty at Tehran University was also very positive, with the Dean acknowledging the positive role that alternatives can play within education, and placing their gradual implementation within the process of reform. Iranian campaigners saw this as a very positive response. A seminar at the Faculty just for heads of department and other officials will now be proposed.
A number of students offered to help with promotion of alternatives, and a team of student translators was established to help translate the new InterNICHE website into Farsi. A meeting with students from different universities was held to establish a student alternatives group, and a number of meetings with IAVA campaigners were also held to strategise and build community. Such meetings are very important, particularly with Iranian censorship and international sanctions isolating the country and its people from many international connections.
In September 2012 IAVA was given the Brown Bear Award by Iran Animal Rights Watch for being the most active animal rights group in Iran. The ability of IAVA and its associated fledgling vegan movement to campaign in Iran reflects both the motivation of its members and the degree to which animals are considered by some others to be particularly unworthy of consideration. Campaigners, however, are often aware of the multiple positive impact - in terms of pedagogics, ethics and empowerment - of organising for change and establishing humane education.
The contrast with seemingly more moderate countries such as Egypt is also interesting. While Egypt has a well-established and widespread animal welfare movement, only some campaigners are vegetarian, and few are vegan. While such dietary practices are not necessary for alternatives campaigning, they can reflect greater awareness and compassion, and suggest a commitment to ethical consistency. The movement for animals in Iran is younger and very much smaller, but is more animal rights, anti-vivisection and vegan oriented. By the second half of the 20th century, Iran had developed a sizeable liberal and educated middle class, and the critical thinking and confidence that education can provide has carried through to the present day, particularly in Tehran. Egypt, by contrast, has a more agricultural base and does not have the same level of education - though during the recent revolution there was a call by some students for the implementation of replacement alternatives in education as part of a broader challenge to convention and corruption - see here.
The conditions and treatment of animals in both countries are perhaps similar. Beating to death of dogs in public is not unknown in Iran, and in Egypt the killing of animals by lacing food with poison or glass shards is also done. Iranian campaigners noticed immediately with positive surprise that a university student researcher who was helping with a seminar had a companion animal dog in his car and was treating her well.
In terms of animal use in education and training, one student provided testimony of practical labs with rabbits where the animals regained consciousness during experiments, and of horses struggling against untrained students’ attempts to insert a nasal tube. IAVA had also identified experiments performed on dogs where their limbs were broken. Other animal experiments and the dissection of purpose killed animals are widespread, but are increasingly being questioned.
One successful direct replacement took place immediately after the seminar at Garmsar. Two dogs were being held ready to be killed for use in a pathology practical class at Islamic Azad University, Science and Research Branch in Shahriar. A local group that works with stray animals, Raha Animal Rescue, provided the cadaver of a dog that had died after a road accident; another cadaver was donated by a companion animal guardian who had seen an IAVA poster promoting a body donation program in a veterinary clinic. Through connections with veterinary student members of IAVA, the cadavers were then given to the university to use as alternatives. The animals scheduled to be killed were rescued and then rehomed. Photographs can be seen here and on the timeline on 12-13 May 2012 here. Video footage can be seen here.
In 2010 IAVA performed its first rescue of dogs that were to be killed for anatomy and pathology practical classes. A female and her puppies were taken with permission from Shahriar and rehomed. Details are here. A second rescue took place in 2011 where another female with puppies was taken with permission from Islamic Azad University of Karaj, Faculty of Veterinary Medicine. They were housed in very poor conditions and were scheduled to be killed or used in experiments. In this case the university required payment for the dogs, who were successfully rehomed. Photographs can be seen here, and video footage here.
Although non-animal learning tools can bring about significant replacement in education and training, in veterinary medicine there is a genuine need for access to animal tissue in some practical classes. The default position for some universities, however, is for animals to be killed to provide their cadavers, and it is wrongly assumed that the choice is between killing animals for this purpose or not using animals at all. However, the provision of ethically sourced animal cadavers through body donation programs provides a creative, ethical solution that is increasingly being explored by universities.
The InterNICHE Policy, which IAVA follows, includes ethically sourced cadavers as an alternative because they can replace the use of purpose-killed animals. Ethically sourced animal cadavers are defined by the Policy as those that come from free living animals that have died naturally, in accidents, or that have been euthanised for medical reasons. See here for the full InterNICHE Policy.
Nevertheless, IAVA will source cadavers only from those animals who died naturally or in accidents (many dogs are indeed killed on the streets in traffic accidents), and will reject those that have been euthanised in Iran. They consider that some ‘euthanasia’ in the country is not genuine euthanasia - ie mercy killing performed for the animal’s benefit due to serious non-recoverable injury or disease - but instead comprises killing for convenience, reflecting poor veterinary principles and practice.
The decision to establish a formal body donation program in Iran was made after the 2011 InterNICHE outreach. IAVA campaigners who are veterinarians are working to establish the infrastructure for such a program, and have already begun promoting the concept to build a network of participating veterinary clinics. To be successful, such programs need good public promotion. Through this, clients will understand that donating the body of their beloved deceased companion animal will directly save the life of another animal, and that their participation will help ensure ethical and effective training for a new generation of humane vets. Feedback from clinics and animal guardians in Iran suggests that there is indeed public support for such a program. Consent forms and good record keeping will ensure that the InterNICHE Policy and other elements of best practice are followed. At the other end of the chain, good working relationships with teachers and faculties willing to use donor animals are being established, along with appropriate infrastructure such as an effective notification process, transportation solutions and cool rooms and freezer storage – funds permitting.
Such programs link an existing resource (cadavers scheduled for incineration) with an existing need (cadaver requirements for anatomy, pathology, clinical skills and surgery labs), thereby obviating the killing of animals for their cadavers. Replacement is therefore achieved. This alternative approach holds great potential not only in terms of saving lives, but also from the economic and environmental perspectives. It is recommend that shelters and clinics contribute to the establishment of a body donation program in conjunction with IAVA and InterNICHE, to help stop the catching and killing of dogs for practical classes in veterinary education and training. The ethically sourced donated cadavers can then directly replace cadavers that derive from pain and suffering and death. Dr Parisa Kiani Amin, through the Proshat Pet Clinic in Tehran, is willing to help establish and contribute to this body donation program, and is also able to offer reduced price treatment to shelters. The possibility of the clinic providing a base for training alternatives is being explored.
Already there is a mini-library of alternatives in Iran, with learning tools provided by InterNICHE, and the advanced clinical skills training mannekin Critical Care Jerry is now available for long-term use in the country. In terms of promoting alternatives, Jerry provides a very visual, hands-on tool for use in outreach at exhibitions, conferences and meetings. Functionality includes opportunities to practice intubation, injections and taking blood, and fixing broken bones, without the stress, injury and death caused to animals in practical classes. The breath and heart sounds simulator is an excellent tool that provides opportunities to listen to and become familiar with the sounds of over 20 pathologies. The mannekin can therefore not only bring about replacement of harmful animal use, but through the simulator concentrates many years of clinical experience into one learning tool. He can be of great value to universities as well as to shelters. In South Africa the NSPCA are using him not only to train vets and later to bring about replacement, but also to teach correct ways to approach and handle animals, and provide primary animal care, in the townships.
Other positive changes in Iran have included the release of frogs destined for a practical class into a forest; the ending of seizure tests in pharmacy education at Shahid Beheshti University; and the ending of experiments on dogs and rabbits by a head of physiology. The same teacher borrowed the Biopac Student Lab from the InterNICHE Alternatives Loan System and was very impressed with its potential as a self-experimentation apparatus and replacement for the last remaining animal experiments in his class. And several universities are now interested in using Critical Care Jerry as a training tool.
For many alternatives, the sanctions were identified as a barrier to their import and subsequent implementation. Local production of alternatives was recognised as one solution. Another area of interest from teachers was reflected in requests that InterNICHE and IAVA should organise a workshop on plastination. This method of dehydrating tissue and using silicone and other materials to preserve specimens can produce durable models that are alternatives to dissection. Working with this specific interest from the teachers will also provide an opportunity to open the door to the broader field of alternatives.
InterNICHE gratefully acknowledges funding support from Doctors Against Animal Experiments (DAAE) (Germany) for the activity in Uzbekistan and Kyrgyzstan; and from the Anti-Vivisection Union (South Australia) (AVU), the International Association Against Painful Experiments on Animals (IAAPEA), Animalearn and Mrs Sheelagh Graham for the whole project. The assistance of Ms Sepideh Hosseini and the members of IAVA is also acknowledged. A report on Uzbekistan and Kyrgyzstan is to follow.
قابل توجه دشمنان گربه ها و همچنین بعضی از دامپزشکان!! حامیان حقوق حیوانات!! فعالان محیط زیست ایرانزمین!!! مخالفین و موافقین عقیم سازی حیوانات خیابانی و درکل همه ایرانیانی که نگران ازدیاد جمعیت گربه ها و زندگی چند گربه بدبخت در کوچه شان هستند !!!
حدود یکما ه قبل اینجانب به 78 گربه خیابانی غذا رسانی میکردم... درصورتیکه هم اکنون این تعداد به 45 رسیده است که از این رقم 7-
8 گربه هم اکنون دچار بیماری شدید هستند که اینجانب فقط با توجه به حقوقی که دارم شاید موفق شوم جان یک یا 2 تا از آنها را با بردن به دامپزشکی نجات دهم. مسلما" با شروع برف و سرما این تعداد به زیر 20 خواهد رسید... هر سال همینگونه است.. معمولا" اوایل تابستان تا اوایل پائیز تعداد گربه های خیابانی بیشتر میشود اما مطمئن باشید 70% آنها از بین میروند.. پس جای نگرانی نیست.. بگذارید این چند ماه را زندگی کنند.. اینقدر حرف از ازدیاد جمعیت گربه ها و سگ ها و راه های مبارزه با آن نزنید.. والله بخداوندی خدا اینها تعدادشان همیشه همان است که بوده.. شما فکری بحال ازدیاد جمعیت تهران بکنید که همه جا را به گند کشیده اند.
عکسی که میبینید مربوط به یک گربه 5 ماهه بسیار بسیار زیباست که 3 روز است لب به غذا نزده و در صدد گرفتن و بردن او به دامپزشکی هستم. با این حال معلوم نیست زنده بماند یا نه؟ مادر این گربه که 1 سال بیشتر نداشت زیر ماشین له شد و خواهرش بر اثر بیماری در 3 ماهگی از بین رفت. گربه ها دچار چندین بیماری ویروسی میشوند که بندرت از آن جان سالم به در میبرند (غیر قابل انتقال به انسان). این وضعیتی است که من هر سال با آن روبرو هستم و اینها از جمله گربه های خیابانی هستند که شرایط زندگی بهتری دارند و غذای سالم از دست من و چند تن از اهالی میرداماد میخورند. دیگه فکرش را بکنید گربه های بدبخت و فلک زده ای که در منطقه های دیگر زندگی میکنند و هیچ غذائی برای خوردن ندارند چه روزگار اسف باری را باید بگذرانند. آنها خیلی زودتر از بین میروند.
نگــران نباشید و به اطرافیانتان توضیح بدهید با دیدن چند گربه خود را نبازند.. اینها زیاد نمیشوند از بین میروند.. مطمئن باشید
مدير كل محيط زيست استان تهران: پلنگ فشار خونش بالا بود به همين دليل از سلاح بيهوشي استفاده نشد!
پلنگ به ضرب گلوله محيط زيست از پا درآمد
با گذشت كمتر از چند روز از رسانه اي شدن كشتار دو پلنگ در فارس و گلستان،اين بار ايسنا جزييات مرگ پلنگ ديگري را در دماوند تشريح كرد.
به گزارش سبزپرس به نقل از ايسنا، رسول علی اشرفی پور، مدیرکل محیط زیست استان تهران جزئیات حادثه حمله پلنگ به ماموران یگان حفاظت محیط زیست شهرستان دماوند که روز گذشته در روستای آیینه ورزان آبسرد دماوند رخ داد را اينگونه تشريح كرد.
اشرفي پور گفت: «در این حادثه که روز دوشنبه رخ داد یک قلاده پلنگ وارد باغات روستای آیینه ورزان آبسرد شده و پس از برخورد و جراحت وارده به دو نفر و جمع شدن تعدادی افراد، موضوع به اطلاع اداره محیط زیست دماوند رسید. »
وی افزود: «مسئول اداره محیط زیست دماوند به اتفاق دو نفر از ماموران محیط زیست استان بلافاصله وارد صحنه شده و با توجه به تجربیات قبلی سعی در آرام و دور کردن حیوان از منطقه داشتند که متأسفانه به دلیل جریح شدن حیوان، غافلگیرانه پلنگ به مسئول اداره محیط زیست دماوند حملهور شده و باعث جراحت شدید وی شد.»
مدیرکل محیط زیست استان تهران ادامه داد: «در پی این حادثه برای نجات مأمور و جدا کردن حیوان، چارهای جز شلیک به حیوان باقی نماند و بیتردید اگر حضور بموقع مأموران محیط زیست در منطقه نبود چه بسا حیوان جریحهدار شده با توجه به جمعیت قابل توجه منطقه آبسرد و آیینه ورزان به افراد محلی حمله و فاجعه بدتری میآفرید.»
وی با اشاره به این که به دلیل دستاندازی انسان به طبیعت شاهد منقطع شدن زیستگاههای طبیعی، محدودیتهای اکولوژیک و تخریب و گسستگی شبکه غذایی حیات وحش هستیم که این موضوع باعث پناه آوردن حیات وحش مخصوصاً راسته گربه سانان مانند پلنگ هر از چند گاهی به مناطق روستایی ، باغات و مزارع می شود افزود: البته در قریب به اتفاق موارد به دلیل تجربه خوب محیط بانان معمولا با حضور در صحنه و آرام نگهداشتن محیط، حیوان را از کانونهای جمعیتی دور میکنند اما موارد نادری هم پیش می آید که بیشتر به خاطر عدم برخورد مناسب مردم با حیات وحش ، سبب ناآرامی و جریحه دار شدن حیوان می شود که گاهی حمله حیوان به انسان را به همراه دارد. این در حالی است که در شرایط عادی معمولا حیوانات از تقابل با انسان خودداری میکنند.
پلنگ فشار خونش بالا بود به همين دليل از سلاح بيهوشي استفاده نشد!
مدیرکل محیط زیست استان تهران به تفنگ بیهوشی اشاره کرد و به ایسنا گفت: علیرغم تجهیز ادارات کل محیط زیست به اسلحه بیهوشی، این سلاحها بیشتر جنبه پژوهشی و زندهگیری حیوانات در شرایط طبیعی دارد و شرایطی که حیوان به هر علتی جریحهدار شده و از فشار خون بالا برخوردار است معمولا نمیتوان و بعضا نباید از سلاح بیهوشی استفاده شود که شبیه اتفاق افتاده در روستای آیینه ورزان آبسرد دماوند دقیقاً از این جنس است.
وی با اشاره به این که مناطق طبیعی دماوند و فیروزکوه جزء زیستگاههای طبیعی با کیفیت اداره کل محیط زیست استان تهران بوده و از شاخص تنوعزیستی منحصربفردی برخوردار است، افزود: بر اساس بررسیهای معاونت محیط طبیعی اداره کل محیط زیست استان تهران حداقل 35 قلاده پلنگ ایرانی در برخی از زیستگاههای طبیعی دماوند و فیروزکوه وجود دارد که رقم قابل توجهی است.
http://isdle.ir/news/index.php?news=8854
کد خبر : 91081014
نویسنده: mannane
׀ تاریخ: پنج شنبه 11 آبان 1391برچسب:,
با توجه به پیگیری رسانه ها به ویژه خبرگزاری مهر برای حراست هر چه بیشتر از سمندر لرستانی میراث فرهنگی استان نیز پای کار آمد تا زمینه ثبت ملی زیستگاه این گونه اندمیک لرستان را فراهم کند.
به گزارش زیست بوم و به نقل از شفاف، با توجه به حساسیت ها در زمینه حفظ گونه ارزشمند سمندر لرستانی علاوه بر سازمان محیط زیست که با پیگیری های جدی به دنبال تبدیل زیستگاه این گونه به منطقه حفاظت شده است، میراث فرهنگی نیز به میدان آمد تا زیستگاه سمندر لرستانی را به عنوان یک جاذبه طبیعی ثبت ملی کند.
مدیر کل میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری استان لرستان در این رابطه به خبرنگار مهر گفت: با توجه به اینکه این اداره کل در زمینه اکوتوریسم و طبیعت گردی نیز وظایفی را بر عهده دارد در این راستا به دنبال استفاده از این ظرفیت برای معرفی و همچنین حفاظت از سمندر لرستانی است.
ثبت زیستگاه سمندر لرستانی به عنوان یک میراث طبیعی
سید قاسم قربانی با بیان اینکه در این زمینه میراث فرهنگی دو موضوع آگاهی بخشی به جوامع محلی و همچنین معرفی این گونه اندمیک به جهانیان را در دستور کار قرار داده، عنوان کرد: در این راستا ثبت زیستگاه سمندر لرستانی به عنوان یک میراث و جاذبه طبیعی مد نظر قرار دارد.
وی با اشاره به برگزاری دوره های آموزشی در این رابطه برای جوامع محلی گفت: با ثبت زیستگاه این گونه زمینه های لازم برای آشنایی طبیت گردان با سمندر لرستانی از یک سو و همچنین ارتقا آگاهی های مردم و گردشگران از اهمیت این گونه از سوی دیگر فراهم خواهد شد.
مدیر کل میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری استان لرستان با بیان اینکه توسعه آموزشها در این زمینه منجر به توانمندسازی جوامع محلی در حراست و حفاظت از این گونه خواهد شد، ادامه داد: این امر در نهایت زمینه انتقال این آگاهی ها به طبیعت گردان از هر گوشه دنیا را فراهم خواهد کرد.
قربانی با اشاره به مخاطرات پیش روی سمندر لرستانی از جمله قاچاق این گونه افزود: ثبت زیستگاه سمندر زمینه حراست بهتر از این گونه را فراهم خواهد آورد.
برگزاری کارگاه آموزشی برای سمندر با همکاری سازمان ملل
وی یادآور شد: همچنین در این راستا با همکاری دفتر واحدهای کوچک سازمان ملل به دنبال برگزاری یک کارگاه آموزشی در این زمینه هستیم.
قربانی یکی از اهداف برگزاری این دوره آموزشی را توانمند سازی جوامع محلی در خصوص ارائه اطلاعات در خصوص سمندر لرستانی به گردشگران و طبیعت گردان عنوان کرد و ادامه داد: این دوره آموزشی با همکاری اداره کل منابع طبیعی، محیط زیست، آموزش و پرورش و یگان حفاظت میراث فرهنگی استان لرستان برگزار می شود.
مدیر کل میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری استان لرستان همچنین در مورد آخرین وضعیت ثبت ملی زیستگاه سمندر لرستانی نیز گفت: پیشنهاد ثبت این زیستگاه در دفتر آثار منقول و غیرمنقول داده شده و کارهای مقدماتی برای ثبت موقت نیز انجام شده است.
قربانی افزود: با توجه به وجود پیشنهادات و درخواست های دیگر استانها منتظر بررسی پیشنهاد ثبت زیستگاه سمندر لرستانی هستیم که امیدواریم در آینده نزدیک با تشکیل جلسات مربوطه شاهد تحقق این امر باشیم.
زیستگاه سمندر منطقه حفاظت شده می شود
مدیر کل محیط زیست استان لرستان نیز در مورد آخرین وضعیت حراست و حفاظت از سمندر لرستانی به خبرنگار مهر گفت: سمندر در استان لرستان دارای زیستگاههای پراکنده ای است و جزیره ای زندگی می کند.
محمد حسین بازگیر با بیان اینکه زیستگاههای سمندر در استان لرستان ارتباط جغرافیایی پیوسته ای با هم ندارند، ادامه داد: در این راستا طرح تبدیل یکی از زیستگاههای اصلی سمندر لرستانی به سازمان محیط زیست داده شده است.
وی با بیان اینکه وسعت این منطقه بالغ بر ۲۳ هکتار است، عنوان کرد: در حال حاضر پاسگاه محیط بانی در این منطقه ایجاد شده و کار حفاظت از این گونه در حال انجام است.
مدیر کل محیط زیست استان لرستان با یادآوری اینکه سمندر لرستانی در لیست قرمز قرارداد حمایت از گونه های طبیعی (سایتس) قرار دارد، تصریح کرد: با توجه به وجود خطر انقراض برای سمندر لرستانی، این گونه به شدت نیازمند حفاظت است.
احداث دو پاسگاه محیط بانی در مناطق زیستگاهی سمندر
بازگیر با اشاره به پیگیریهای انجام شده برای تصویب منطقه حفاظت شده سمندر لرستانی، یادآور شد: این طرح با توجه به پیگیریهای ویژه رئیس سازمان محیط زیست مراحل پایانی خود را طی می کند.
وی احداث دو پاسگاه محیط بانی در مناطق زیستگاهی این گونه در آزادراه خرم آباد – پل زال و تنگ هفت، جمع آوری مطالعات و پژوهشهای صورت گرفته در زمینه این گونه و برگزاری نشست های مشترک با استان خوزستان به منظور حفاظت بیشتر از سمندر لرستانی را از دیگر برنامه های در دستور کار این اداره کل برشمرد.
بازگیر همچنین با اشاره به اقدامات میراث فرهنگی در زمینه ثبت زیستگاه سمندر لرستانی عنوان کرد: یکی از راههای استفاده از سرمایه های طبیعی یک سرزمین توسعه اکوتوریسم و طبیعت گردی است.
وی با بیان اینکه اکوتوریسم سالم ترین مدل بهره بردن از موهبت های طبیعی هر کشوری است، عنوان کرد: با توجه به اظهارات مسئولان میراث فرهنگی ثبت زیستگاه سمندر لرستانی در این راستا صورت می گیرد.
“فرزند آتش” چشم به راه حفاظت
بنابر این گزارش در خانواده پهناور حیات وحش ایران راسته دوزیستان دم دار شامل ۹ گونه سمندر بوده که اکثر آنها در شرایطی نامعلوم یا بحرانی به سر می برند. در بین این خانواده ۹ نفره، سمندر کوهستانی لرستان در سال های اخیر تهدیدهای بسیاری را تجربه کرده و همچنان جمعیت این گونه با خطرات مختلفی روبروست.
این گونه ارزشمند در محیطی از بقایای جنگلهای بلوط که حاوی آب های خنک باشد زیست کرده و بر پشت خود خال ها یا نوارهای زرد و نارنجی چشمگیر روی زمینه قهوه ای داشته و زیر بدنشان زرد یا نارنجی قرمز است.
نام این گونه ترکیبی از دو کلمه سام (آتش) و اندر (درمیان) بوده و به همین دلیل در برخی از کتب قدیمی او را فرزند آتش نامیده اند. در حقیقت جوامع محلی سمندر را نماد پاکی، شجاعت و انسان راست کردار دانسته و در بین آنها از احترام ویژه ای برخوردار است.
نخستین عاملی که موجب شد سمندر لرستانی روند انقراض را آغاز کند، قاچاق بیش از حد این گونه به دست سوداگران حیات وحش بود. صادرات سمندر چنان رونق یافت که فروش سمندر در کنار خیابان و ماهی فروشیها به یک امر کاملا عادی تبدیل شد.
“سین هشتم” سفر عید به خانه بازمی گردد؟!
این در حالیست که در آستانه ایام نوروز فروش سمندر رونق بیشتری پیدا میکرد و در واقع هشتمین سین سفره عید سمندر بخت برگشته محیط زیست ایران بود تا در نهایت در مسیر انقراض قرار گرفتن سمندر لرستانی به جلسه دو سال پیش کشورهای عضو قرارداد حمایت از گونههای طبیعی نیز کشیده شد.
در این جلسه بود که ممنوعیت خرید و فروش بینالمللی سمندر لرستانی در دستور کار این اجلاس قرار گرفت و به تصویب همه کشورهای عضو نیز رسید.
سالهاست که خبرگزاری مهر پیشتاز اطلاع رسانی در زمینه این گونه اندمیک لرستان بوده است تا علاوه بر قرارگیری نام این گونه در فهرست سرخ قرارداد حمایت از گونه های طبیعی (سایتس) با حضور معاون رئیس جمهور و رئیس سازمان محیط زیست، پاسگاه محیط بانی نیز برای “سمندر لرستانی” ایجاد شود.
با وجود کشف زیستگاههای جدید برای این گونه منحصر به فرد همچنان حراست و حفاظت از سمندر لرستانی به عنوان یکی از گونه های اندمیک لرستان موضوعی است که باید مورد توجه متولیان امر قرار گیرد.
تسریع در ایجاد منطقه حفاظت شده برای سمندر لرستانی و در کنار آن ابتکار میراث فرهنگی برای ثبت ملی زیستگاه این گونه می تواند به حفاظت از “فرزند آتش” کمک کند.
http://zistboom.com/8535/
نویسنده: mannane
׀ تاریخ: پنج شنبه 11 آبان 1391برچسب:,
بین قورباغهها گونههایی وجود دارند که به دلیل شفافیت بدنشان به «قورباغههای شیشهای» معروف شدهاند. بدن این جانوران آنقدر شفاف است که میتوانید حتی قلب آن را نیز از بیرون مشاهده کنید.
به گزارش زیست بوم تصاویری که مشاهده میکنید از نوعی قورباغه است که «قورباغه شیشهای» نامیده میشود. این نام از این جهت به این نوع از قورباغهها داده شده چون دارای بدنی شفاف هستند، بگونهای که شما حتی میتوانید قلب این حیوان را نیز در بدن وی مشاهده کنید.
این خاصیت به قورباغه شیشهای این توانایی را داده تا برای در امان ماندن از گزند حیوانات خود را به سرعت همرنگ محیط اطراف خود کند. اندازه این نوع از قورباغهها بین ۱٫۴ تا ۳ سانتیمتر است و به طور معمل در جنگلهای استوایی آمریکای مرکزی و جنوبی یافت میشوند.
نوع ماده این جانور در میان درختان و سبزههای کنار رودخانهها تخمگذاری میکند تا آنها را از گزند حیوانات دیگر در امان نگهدارد و تا زمان بیرون آمدن قورباغههای کوچک از تخم نوع نر و ماده هر دو از آنها مراقبت میکنند. قورباغه شیشهای دارای ۱۳۴ گونه است که تاکنون تنها ۶۰ گونه آن شناسایی شدهاند.
نویسنده: mannane
׀ تاریخ: پنج شنبه 11 آبان 1391برچسب:,
هفتۀ گذشته برندگان مسابقۀ سال ۲۰۱۲ بهترین عکاس حیات وحش اعلام شدند. این مسابقه هر سال توسط موزۀ تاریخ طبیعی انگلستان برگزار می شود و از سال ۲۰۰۹ شرکت وئولیا که در زمینۀ محیط زیست به فعالیت میپردازد. پشتیبانی مالی این مسابقه را بر عهده گرفته است. همچنین ۱۰۰ عکس برگزیده از میان هزاران عکس ارسالی، از ۱۹ اکتبر سال جاری تا ۳ مارچ سال آیندۀ میلادی در محل این موزه برای بازدید عموم به نمایش گذاشته خواهد شد. وب سایت این مسابقه به طور مشترک توسط موزۀ تاریخ طبیعی لندن و مجلۀ Wildlife اداره می شود. هر سال هیئت داوران بین المللی عکسهای برگزیده را از میان ده ها هزار عکس در ۱۸ زمینه معرفی می کنند.
عکس ۱
برندۀ جایزۀ نخست این مسابقه عکسی بود از پاول نیکلن از نشنال جئوگرافی که پنگوئنهای امپراطور را در حال شیرجه زدن به سمت یک راه خروجی در میان توده های یخ نشان می دهد. این عکس در دریای راس واقع در قطب جنوب گرفته شده است. نیکلن برای گرفتن این عکس از مهارتهایی که از دوران کودکی به دلیل زندگی در جزیرۀ بافین کانادا از اسکیموها آموخته استفاده کرده است، بدین ترتیب که سر خود را در داخل حفره ای در میان یخها فرو برده و با تنفس از طریق یک لولۀ مخصوص غواصی منتظر از راه رسیدن پنگوئن ها مانده است.
عکس ۲
برندۀ جایزۀ پورتفولیوی اریک هاسکینگ که یکی از جوایز زیر مجموعه همین مسابقات است ولادیمیر مدودوف بود که در زمان عبور از پارک ملی جاسپر در کانادا متوجه یک گوزن قرمز بر روی علفهای کنار بزرگراه شد. وی بلافاصله در همان محل توقف کرد و با قرار دادن سه پایه عکاسی اش در محل مناسب این لحظه را شکار کرد. این جایزه به عکاسان رده سنی ۱۸ تا ۲۶ سال تعلق می گیرد.
عکس ۳
جایزۀ «جهان در دستان ما» انبوهی از باله های کوسه منجمد را در یک بازار ماهی در تایوان نشان می دهد که برای پخت سوپ بالۀ کوسه محبوب چینی ها مورد استفاده قرار می گیرد. پاول هیلتون برندۀ این جایزه در توضیح این عکس گفته است «واقعاً تأسف آور است که ایجاد چنین تلی از باله کوسه به بهای کشته شدن چند کوسه تمام شده است، آن هم برای تهیۀ سوپی که دست کم حتی برای سلامتی انسان هم مناسب نیست!»
عکس ۴
استیو وینتر از نشنال جئوگرافی جایزۀ بهترین عکس ژورنالیستی حیات وحش را از آن خود کرده است که لحظۀ عبور یک ببر سوماترایی از یک فنس در پارک ملی باندهاوگرا در هند نشان می دهد. این عکس برای مقاله ای به نام «گریه برای ببر» که در شمارۀ ماه دسامبر مجلۀ نشنال جئوگرافی به چاپ رسید، تهیه شده است.
عکس ۵
جایزۀ چشم انداز وحش به عکسی به نام «شفق قطبی بر فراز یخ» از ثیلو بوبک تعلق گرفت که شفق قطبی سبز رنگ در شمال نروژ را نشان می دهد. عکاس برای تهیه این عکس بر روی یک دریاچۀ یخ زده در در دمای زیر صفر چادر زده و به انتظار لحظۀ مناسب مانده است.
شفق قطبی وقتی دیده می شود که الکترونهای به شدت باردار شدۀ حاصل از بادهای خورشیدی در ارتفاعات اتمسفر با اکسیژن و نیتروژن واکنش دهد. رنگ شفق قطبی به نوع اتمها و ارتفاعی که واکنش در آن اتفاق می افتد بستگی دارد. به عنوان مثال اکسیژن معمولاً باعث ایجاد شفق سبز رنگ می شود.
و اما در پایان عکس برندۀ مسابقۀ سال گذشته:
در ادامه سایر عکس های برگزیده و تحسین شدۀ این مسابقه را مشاهده می کنید.
نویسنده: mannane
׀ تاریخ: پنج شنبه 11 آبان 1391برچسب:,
برای پنجمین سال متوالی؛
«امید»، آخرین درنای سیبری در فریدونکنار فرود آمد
آخرین بازمانده از جمعیت غربی درنای سیبری، بامداد دیروز در دامگاه های «ازباران» استان مازندران فرود آمد. این پنجمین سال متوالی است که این پرنده به تنهایی مهاجرت خود به ایران را انجام می دهد و اهالی فریدونکنار و ازباران نام این پرنده را «امید» گذاشته اند.
«الن ووسالو» مدیرعامل انجمن حفاظت درنای سیبری با تایید این خبر به سبزپرس گفت: «امید» ساعت 2:30 بامداد دیروز در دامگاه ازباران به زمین نشست. تعدادی از دامگاه داران منطقه ازباران امید را درحالی که بر فراز دامگاه های این منطقه درحال چرخ زدن بوده، دیده اند و در نهایت درنا در این منطقه فرود آمده است.
او تاکید کرد: این پنجمین سالی است که امید به تنهایی مهاجرت زمستانه خود را انجام می دهد.
ووسالو ادامه داد: امید مطابق هر سال در دامگاه ازباران فرود آمده و به گفته آقای صادقی، رئیس اداره محیط زیست بابلسر در ساعت 7:30 صبح دوشنبه، به فریدونکنار رفته است.
امید که یک درنای سیبری نر است، آخرین بازمانده از جمعیت غربی درنای سیبری است که هرسال به تنهایی مهاجرت زمستانه خود را انجام می دهد. اهالی منطقه فریدونکنار و ازباران، اهمیت زیادی برای حضور این پرنده در منطقه قائل هستند.
نویسنده: mannane
׀ تاریخ: پنج شنبه 11 آبان 1391برچسب:,
هنوز در حد حرف است، هنوز هیچ اتفاقی نیفتاده، هنوز خبر در حد مصاحبه معاون سازمان محیطزیست با خبرگزاری مهر است، اما همین که در این مصاحبه از موافقت مقامات هندوستان با فرستادن شیر به ایران سخن به میان آمده برای به راه افتادن یک موج خبری کافی است؛ آن هم شیری که از زمان قاجار به بعد نسلش در ایران منقرض شده و مشخص نیست اگر یک بار دیگر پایش به سرزمین مادری برسد، زنده خواهد ماند یا نه.
به گزارش زیست بوم و به نقل از جام جم آنلاین ، اصغر فاضل معاون سازمان محیطزیست اما نه از به راه افتادن موج خبری نگران است و نه به ناتوانی ایران در احیای شیر باور دارد، به همین علت او روز گذشته به مهر توضیح داد که در مذاکرات اخیر رییس سازمان محیط زیست ایران با وزیر محیطزیست هند، این مقام هندی به تمایل ایران برای انتقال شیر ایرانی به ایران و تکثیر آن در اسارت، پاسخ مثبت داده و به صورت ضمنی با این نقل و انتقال موافقت کرده است.
فاضل اما زمان دقیق این اتفاق را نمیداند حتی مطمئن نیست که اتحادیه جهانی حفاظت که انجام کارهای کارشناسی مربوط بهاین انتقال بر عهدهاش گذاشته شده چه نظری در این باره میدهد، اما این را خوب میداند که هنوز سازمان حفاظت محیطزیست هیچ مجوزی با این مضمون برای هیچ متقاضی بخش خصوصی صادر نکرده و اگر قرار است فردی از بخش خصوصی عهدهدار احیای شیر ایرانی شود ابتدا باید پیشنهادهایش را ارائه دهد و پس از آن مجوزهای ملی را بگیرد.
اما با اینکه هنوز هیچ چیز قطعی نیست ولی نگرانیها از آمدن شیر به ایران جدی است، چون هنوز خاطره ببرهای سیبری در یادها زنده است.
ایرانیها یادشان مانده که دو قلاده ببر چطور دو سال پیش با آب و تاب زیاد از روسیه به تهران آمدند و پس از چند ماه، ببر نر مغلوب بیماری مشمشه شد و ببر ماده نیز هنوز در قرنطینه با مشمشه دست به گریبان است.
ببرهای روسی قرار بود احیاگر نسل ببرمازندران باشند اما بازیگر نقشی پیچیده در پروندهای پر ابهام شدند که سرانجام همه کاستیهایش به گردن گوشت آلوده الاغهایی افتاد که در باغ وحش ارم به خورد ببرها رفته بود.
تا زمان نهایی شدن این گزارش، تلفن همراه علیاصغر فاضل، معاون محیطزیست طبیعی سازمان حفاظت محیطزیست خاموش بود برای همین یک پرسش بیپاسخ ماند و اکنون نمیدانیم که وزیر محیطزیست هند آیا در قبال گرفتن یوزپلنگ از ایران حاضر به فرستادن شیر به ایران شده یا خیر؟
هند سالهاست که رد یوزپلنگ ایرانی را میزند و در تلاش است تا به چند قلاده از آن دست پیدا کند. پیش از این نیز هرگاه موضوع آمدن شیر به ایران به میان میآمد نخستین پرسش این بود که آیا در ازای آمدن شیر، یوزپلنگی از دست میرود؟ حالا نیز این موضوع جای پرسش دارد چون ناصر کرمی، کارشناس حیات وحش هم در گفتوگو با جامجم اولین پرسشش این است که آیا هند بیچشمداشت شیر را به ایران میفرستد یا در قبال آن یوز میخواهد؟
کرمی بحث بر سر انتقال شیر از هند به ایران را بحثی قدیمی و مربوط به پیش از انقلاب میداند؛ بحثی که به باور او نه از نظر زیستمحیطی ارزش دارد و نه از لحاظ علمی و عملی، شدنی است.
او میگوید: برای احیای نسل گوشتخواران بزرگ جثه حداقل ۴۰ قلاده از آن حیوان و صد هزار هکتار زمین قرقشده نیاز است که هماکنون چنین امکانی برای ایران وجود ندارد؛ این در حالی است که دشت ارژنگ و منطقه آسماری در شمال خوزستان که روزی زیستگاه شیر ایرانی بوده حالا به مناطقی کاملا مسکونی تبدیل شده است.
ژنوم بهانه است
رضا کاشی زنوزی از کارشناسان حیات وحش و صاحبنظر در حوزه گربهسانان نیز موضوع را از زاویه دید ناصر کرمی میبیند، اما موضوعاتی را به گفتههای او اضافه میکند تا با دلیل و مدرک ثابت کند که احیای شیر در ایران کاری غیرممکن، انرژیبر و از بین برنده میلیونها دلار سرمایه است.
کاشی روزی را یاد
آوری میکند که تیم احیاکننده ببر در ایران به ژن مشترک ببر سیبری و مازندران استناد میکرد تا تلاش برای احیای ببر در ایران را کاری علمی جلوه دهد.
به گفته کاشی ژنهای مشترک میان دوگونه جانوری هرگز احیای گونهها در شرایط اقلیمی متفاوت را توجیه نمیکند چون به گفته او با اینکه شیرهای ایرانی از نظر ژنوم (ماده ژنتیکی موجود در یک سلول) شبیهترین شیر به شیرهای بربر هستند (شیرهای شمال آفریقا از اتیوپی تا لیبی) اما چون زیستگاههای آنها در ایران و آفریقا با هم تفاوت بسیار دارد هرگز شیر ایرانی در آفریقا و هرگز شیر آفریقایی در ایران امکان تکثیر ندارد.
او معتقد است باید بهانه ژنوم را کنار بگذاریم و به احیای گربهسانان از جمله شیر واقعبینانه نگاه کنیم. به گفته کاشی، مانع اصلی برسر راه احیای شیر ایرانی از بین رفتن زیستگاههای اوست ضمن اینکه تامین غذای شیرها در زیستگاهی که کاملا از بین رفته است نیز کاری سخت و بسیار هزینهبر است.
این کارشناس حیاتوحش از شیرهایی سخن میگوید که ارتفاع قامت آنها از سرشانه ۹۵ سانتیمتر تا یک متر است اما چون بیشهزارها و علفزارهایی که روزی قلمرو آنها در ایران بوده از بین رفته اگر حالا به ایران برگردانده شوند چون امکان استتار ندارند بشدت در طبیعت آسیب میبینند.
کاشی در عین حال به نبض زندگی شیرها اشاره میکند و میگوید: شیرها برخلاف ببرها که به صورت انفرادی نیز قادر به زندگیاند هرگز به تنهایی نمیتوانند به حیاتشان ادامه دهند پس اگر حتی ایران دو قلاده شیر نیز از هند وارد کند چون زندگی شیرها در گروههای کمتر از ۲۰ قلاده مفهوم ندارد عملا توان زندگی را از دست میدهند مگر اینکه شیرهای وارد شده در باغوحش نگهداری شوند و در اسارت تولیدمثل کنند که در آن صورت نیز شیری که در اسارت به دنیا میآید دیگر شیر نیست و نمیتوان ادعا کرد که با تولد او نسل شیر در ایران احیا شده است.
شیرها تقلبی نباشند
ببرهای سیبری که به ایران آمدند اگرچه جثهشان بزرگ بود و هیبتشان بیننده را تحتتاثیر قرار میداد، اما به محض آنکه نگاه کارشناسان حیات وحش به چهرهشان افتاد فهمیدند که این ببرها نه تنها برخلاف گفته مسئولان بزودی بچهدار نمیشوند، بلکه چند سال زمان میبرد تا بالغ شوند و به سن تولیدمثل برسند.
این کارشناسان، آن زمان در این باره هشدار دادند، اما مسوولان مربوطه به هشدار آنها توجه نکرد و بر بالغ بودن ببرها و آبستن بودن ببر ماده تاکید کرد؛ حالا نیز برخی کارشناسان نگران اصیل نبودن شیرهایی هستند که ممکن است به ایران وارد شوند چون به گفته آنها نه ایران ژنوم شیر ایرانی منقرض شده را در اختیار دارد که آن را با ژنوم شیر وارداتی انطباق دهد و نه لابراتوارهایی دارد که بتواند این موضوع را در آن کشف کند.
البته شاید در روزها و ماههای آینده مسیر آمدن شیر ایرانی از هند آنقدر پرفراز و نشیب بشود که پرونده احیای شیر ایرانی همچون سالهای گذشته بار دیگر مسکوت بماند؛ اما اگر قرار است این کار در آیندهای نزدیک اجرایی شود، بهتر است سازمان حفاظت محیط زیست، حرفهای درست و علمی را کنار هم بچیند و آنگاه سود و زیان احیای اینگونه جانوری را سبک و سنگین کند و در نهایت تصمیمی بگیرد که به نفع حیاتوحش و محیط زیست ایران تمام شود.
مریم خباز – گروه جامعه- http://zistboom.com/8363/
نویسنده: mannane
׀ تاریخ: دو شنبه 8 آبان 1391برچسب:,
امروزه بحث آلودگی و تهدیدات سلامت شهروندی در محیط های بسته شهری یکی از بزرگ ترین چالش های زیست محیطی بوده و بصورت انکار ناپذیری ذهن بسیاری را مشغول کرده است. اثرات و پیامد های بیولوژیکی و مخاطرات بهداشتی ناشی از گاز رادون در محیط های بسته، با توجه به اینکه عمده وقت و عمر انسان در این گونه محیط ها سپری می شود(۹۵-۶۵درصد )، می تواند بر سلامت افراد تاثیر منفی بگذارد. گاز رادون یکی از مواد رادیواکتیو خطرناک و از مهمترین عوامل پرتوگیری انسان ها بوده و بعد از سیگار دومین عامل مرگ و میر از طریق سرطان ریه می باشد. اندازه گیری غلظت رادون در هوای داخلی(محیط های بسته) بین ۳۹ تا ۴۰ بکرل درمترمکعب محاسبه شده است. بنابراین تدوین و اجرای قوانین و مقررات برای جلوگیری از آلودگی ناشی از گاز رادون در محیط های بسته جهت جلوگیری از تنزیل کیفیت هوای درون ساختمان ها و برنامه ریزی جهت بررسی و اندازه گیری این گاز در محیط های زیست و کار، کنترل و استفاده صحیح از مصالح ساختمانی بویژه انواع سنگ ها موضوعی است که باید مورد توجه جدی قرار گیرد.
شهرنشینی به سرعت و و وسعت امروزی پدیده و جریانی است جهانی و شهرهای دنیا پیوسته سریعتر از جمعیت جهان رشد می کنند. افزایش جمعیت شهرهای جهان (در هر هفته اندکی بیش از یک میلیون نفر)و تغییر در روند زندگی مردم و همچنین منابع بیشمار آلاینده های هوا در محیط های بسته شهری، اکولوژی شهر ها را با چالش های جدی و مداوم مواجه ساخته است. آثار و پیامد های منفی زندگی در محیط های بسته شهری بسیار متعدد بوده و هنگامی که فردی با این نوع زندگی انس می گیرد، به دشواری می تواند از آن رها شود. انواع آلاینده های زیست محیطی چه در محیط های باز شهری چه در محیط های بسته به طور گسترده بر زندگی مردم تاثیرگذار است و یکی از جنبه های زیان آور آن این است که در یک لحظه ده ها هزار نفر همزمان از این آلودگی ها رنج برده و آسیب می بینند. امروزه بحث آلودگی و تهدیدات سلامت شهروندی در محیط های بسته شهری یکی از بزرگ ترین چالش های زیست محیطی بوده و به صورت انکار ناپذیری ذهن بسیاری را مشغول کرده است.
کاهش کیفیت هوا سالانه منجر به مرگ زودرس حدود ۷/۲ تا ۳ میلیون نفر می شود که حدود ۶ درصد از مرگ و میر سالانه جهان را شامل می شود و حدود دو سوم آن ناشی از آلودگی هوا در محیط های سربسته است. پس توجه به کیفیت هوای داخل و شناسایی عوامل آلوده کننده هوا در چنین محیط هایی دارای اهمیت ویژه ای می باشد.
اثرات و پیامد های بیولوژیکی و مخاطرات بهداشتی ناشی از گاز رادون در محیط ها ی بسته، با توجه به اینکه عمده وقت و عمر انسان در اینگونه محیط ها سپری می شود، می تواند بر سلامت افراد جامعه تاثیر منفی بگذارد. بنابراین بررسی کیفیت هوای درون ساختمان اهمیت پیدا کرده و زمانی به اهمیت فوق العاده آن پی می بریم که متوجه می شویم در اکثر مواقع کیفیت هوای درون ساختمان بدتر از کیفیت هوای بیرون است. خطرات ناشی از تجمع گاز رادون و اثرات بیولوژیکی آن یکی از مسائلی است که در بسیاری از کشورهای پیشرفته جهان مورد ارزیابی منظم و مداوم قرار می گیرد اما در ایران، علی رغم هشدار کارشناسان به خطرات این گاز بعنوان دومین عامل بوجود آورنده سرطان ریه، به نظر می رسد که تا کنون به این مسئله توجهی جدی و کافی مبذول نشده است.
در این مقاله سعی بر این است که با مرور مطالبی راجع به گاز رادون، منابع تولید، ارتباط آن با محیط های بسته شهری، تاثیر بر سلامت شهروندی، مقابله با آن در محیط های بسته و … بتوانیم ضمن ارائه راهکارهای کاهش آن در محیط های بسته در ارتباط با سلامت شهروندی، اهمیت توجه به اینگونه تهدیدات بهداشتی و ضروری بودن پژوهش و تحقیق در این زمینه را نشان دهیم.
-گاز رادون و منابع تولید آن :
گاز رادون به عنوان یکی از اصلی ترین مواد رادیو اکتیو شناخته شده و خطرناک موجود در طبیعت به شمار می رود و از لحاظ فیزیکی گازی است خنثی، بی بو، بی طعم، نامرئی و جزء گازهای بی اثر و نادر به شمار می آید.
این گاز محصولی از اورانیوم و رادیوم طبیعی موجود در زمین بوده و عدد اتمی آن ۸۶ است که دارای ۲۷ ایزوتوپ می باشد که از رادون -۲۰۰ شروع و به رادون -۲۲۶ ختم می گردد. در بین این ایزوتوپ ها، رادون -۲۲۲ با نیمه عمر ۸/۳ روز که محصول واپاشی اورانیوم -۲۳۸ بوده (اورانیم عنصری است که در مقادیر متفاوت در انواع سنگ و خاک در سراسر جهان یافت می شود) و از طریق خاک و صخره ها آزاد شده و فرصت رسیدن به سطح زمین و تجمع در محیط های بسته (بخصوص منازل و محیط های کار)را پیدا می کنند. بنابراین اورانیم و رادیوم موجود در خاک و سنگ به عنوان اولین منبع تولید کننده این گاز مطرح می باشند.
این گاز مانند تشعشعات کیهانی از مهمترین عوامل پرتوگیری انسان ها بوده و مقدار آن در طبیعت بستگی به موقعیت جغرافیایی و منابع زمینی آن منطقه دارد. همچنین این گاز به دلیل قابلیت انحلال در آب، به طور طبیعی در آب های زیر زمینی یافت شده و به عنوان دومین منبع مهم انتشار رادون محسوب می شود. منابع دیگر از قبیل نفت، گاز طبیعی، زغال سنگ و بعضی از صنایع بشری نسبت به عمده ترین منابع فوق الذکر از اهمیت کمتری برخوردار می باشد.
با توجه به اینکه تعداد ذرات آلفا گسیل شده در زنجیره واپاشی گاز رادون زیاد بوده و خود ذره آلفا یکی از خطرناک ترین ذرات حاصل از واپاشی ها بوده ،درنتیجه به آئروسل ها، ذرات گرد و غبار و دیگر ذرات موجود در هوای تنفس می چسبد و در اثر تنفس وارد ریه شده و به سلول های پوششی دیواره مجاری تنفس آسیب می زند.
- ارتباط گاز رادون با محیط های بسته شهری:
بطور کلی در مناطق شهری بزرگ، مردم بیش از ۶۵ تا ۹۵ درصد وقت خود را در فضاها و محیط های بسته سپری نموده و بقیه وقت خود را در فضاهای باز می گذرانند این امر بیانگر اهمیت توجه به مبحث آلودگی هوا در داخل محیط های بسته و نقش تاثیرگذار آن بر سلامت افراد می باشد. تاکنون با وجود پیچیدگی مبحث آلودگی هوای داخل و اهمیت بسیار زیاد آن، در این مورد مطالعات کمتری در مقایسه با آلودگی هوای آزاد انجام پذیرفته است.
غلظت برخی از آلاینده ها در داخل ساختمان می تواند تا ۹۶ بار بیشتر از غلظت آن در محیط خارج باشد. علاوه بر آلاینده های درون ساختمان ها از قیبل منواکسید کربن ، اکسید های ازت ، برخی هیدروکربن ها ، ذرات معلق و برخی ترکیبات سرطان زای ناشی از پختن غذا، گرمایش و سرمایش، امور بهداشتی و غیره در اثر عمل احتراق، پراکنده شدن مقادیر قابل توجهی ازن از دستگاه های فتوکپی در ساختمان های اداری، فرمالدئید متصاعد شده از پشم شیشه و تخته های سه لایه، اوره فرمالدئید از فیوم های عایق بندی، چسب های مختلف، مواد ساختمانی مانند آزبست، دود سیگار و … که در صورت ورود به هوای درون ساختمان به علت تراکم و افزایش غلظت از حد آستانه، صدمات جدی بر افراد ساکن بر ساختمان وارد می کنند.گاز رادون در بین آلاینده های هوای ساختمان از اهمیت ویژه ای برخوردار بوده و مبحث اصلی مقاله ما را تشکیل می دهد.
با توجه به اینکه نشت رادون از منافذ خاک و سنگ های (بویژه انواع گرانیت ها و شیل ها) موجود در پی ساختمان (۶۲ درصد منبع ورود رادون به خانه در آمریکا)، مواد و مصالح ساختمانی( اعم از نوع مصالح، میزان کاربرد و نحوه بکارگیری آنها، فونداسیون و بعضی از بتن ها( ۱۳ درصد) )، آب بویژه آب های زیرزمینی (۲۵ درصد ) از مهمترین منابع تولید گاز رادون در داخل ساختمان ها بوده، نحوه ورود به ساختمان و عوامل موثر در آن اهمیت دارند. بطور کلی شکاف و فضاهای خالی موجود در ساختمان، نقاط اتصال، شکاف های موجود در دیوار، فضاهای خالی اطراف لوله و اتصالات در دیوارو کف، آب های آشامیدنی، تاثیر پدیده هایی چون اثر دودکش، اثر کششی مسیر باد، اثر خلاء، گسل ها و شکستگی های زمین، حضور لایه های آب های زیر زمینی و خاک های غیر قابل نفوذ بطور مستقیم و غیر مستقیم در آزاد سازی گاز رادون و نفوذ آن به محیط های بسته موثر می باشند. همچنین رطوبت و مقدار آب موجود در زمین نرخ آزاد سازی رادون راتحت تاثیر قرار داده و چنانچه آب های آشامیدنی خانه دارای بیش از حد استانداردهای موجود حاوی رادون باشد پس از خروج آب از لوله، رادون موجود در آب به صورت گاز متصاعد گردیده و در محیط بسته خانه انباشته می گردد. وقتی گاز رادون در اتمسفر و هوای آزاد قرار می گیرد غلضت آن بسیار کم است. اما وقتی از طریق منابع گفته شده، در یک ساختمان محبوس گردد غلظت و در نتیجه سطح اکتیویته آن افزایش می یابد، بخاطر همین نوسانات برآورد میانگین غلظت سالانه رادون در فضای داخلی منازل مسکونی و محیط های کار به اندازه گیری های دقیق و قابل اطمینان از متوسط غلظت رادون در مقاطع زمانی حداقل ۳ ماهه و ترجیحا طولانی تر نیاز دارد.
بهرحال در بعضی از کشور های جهان و همچنین کشور ما ممکن است هزاران خانه وجود داشته باشد که غلظت رادون در آنها بالاتر از حدمجاز بوده و در صورت بالا بودن مقدار آن در محیط های بسته از طریق استنشاق وارد بدن شده، باعث ایجاد اثرات بیولوژیکی عمده ای بر ساکنین آن ساختمان می گردد. براساس داده های EPA آمریکا در سال ۲۰۰۵ تخمین زده شده که از ۱۵ خانه، یک خانه دارای سطح رادون بیش از حدمعمول می باشد.
- تاثیرات بهداشتی رادون بر سلامت شهروندی:
بر اساس IARC (موسسه بین المللی سرطان که یک آژانس ویژه سرطان است) و کمیته سم شناسی ایالات متحده امریکا رادون در ردیف کار سینوژن ها (سرطان زا ها) طبقه بندی شده است. همچنین مطالعات تلفیقی اروپا، آمریکای شمالی و چین تائید کرده اند که رادون هوای داخل منازل موجب افزایش بروز سرطان ریه در سراسر جهان شده است. این برآوردها نشان می دهد که ۶ تا ۱۵ درصد مبتلایان به سرطان ریه بواسطه تاثیرات رادون به این بیماری مبتلا شده اند.
گاز رادون نسبت به سایر منابع پرتوزا، به تنهایی بیش از نیمی از تابش دریافتی هر فرد را تشکیل می دهد و چون رادون در محیط زیست بصورت گازی شکل می باشد در نتیجه از راه تنفس وارد ریه انسان شده و چنانچه با گرد و غبار و سایر مواد معلق ترکیب شوند، پیوندشان جذب شش ها شده و با گذشت زمان، شش ها را تخریب نموده و علاوه بر برونشیت ریه منجر به سرطان ریه می گردد، و اگر تماس رادون طولانی مدت باشد احتمال ابتلا به سرطان ریه قطعی بوده و افزایش می یابد. البته عده ای از پژوهشگران ارتباط گاز رادون با بعضی از انواع سرطان ها از جمله سرطان خون و سرطان پوست و سرطان معده را مطرح کرده اند ولی هنوز این ارتباط به خوبی به اثباط نرسیده است.
از کل پرتوگیری های بشر ناشی از گاز رادون، ۹۵ درصد آن در داخل ساختمان ها بویژه منازل، ۴ درصد از هوای آزاد و یک درصد از منابع آب های آشامیدنی اتفاق می افتد. رادون موجود در هوا از طریق استنشاق و رادون موجود در آب بعلت محلول بودن در اثر نفوذ به داخل بدن، جذب ارگانیسم های مختلف بدن شده و می تواند عوارض مختلفی را بدنبال داشته باشد.
براساس گزارش EPA در سال ۲۰۰۵ در ایالات متحده، رادون سالانه باعث مرگ ۲۱ هزار نفر در اثر سرطان ریه می شود.
بطور کلی بعد از سیگار، استنشاق گاز رادون دومین عامل مرگ و میر از طریق سرطان ریه بوده و خطر مرگ ناشی از سرطان ریه از طریق رادون برای سیگاری ها خیلی بیشتر از کسانی است که سیگار نمی کشند.
آمار و ارقام کشور ما نیز نشان می دهد که سالانه ۵۱ نفر از ۱۰۰هزار نفر شهروند تهرانی در معرض خطر ابتلا به سرطان هستند که در نتیجه برای حدود ۸ میلیون جمعیت تهران متجاوز از ۴ هزار احتمال وقوع سرطان وجود دارد ولی انگار هنوز هم آلودگی هوای تهران ناشی از تردد بیش از حد خودرو ها که بیشترین آن منوکسید کربن است خیلی جدی گرفته نمی شود و همیشه به عنوان یک بحران “نفس “در کلان شهر ها مطرح می باشد حال چه برسد به خطر گاز رادون در محیط های بسته شهری که نه تنها در موردش فکر هم نمی کنند بلکه آمار دقیق از میزان ابتلا به سرطان ناشی از گاز رادون وجود ندارد، و نبود همین آمار و ارقام تصمیم گیری در خصوص میزان انتشار گاز رادون و اثرات و پیامد های آن را در محیط های بسته کشورمان را عملا غیر ممکن ساخته و نیاز به مطالعات و تحقیقات جامع در این زمینه ضروری می باشد.
-اندازه گیری غلظت رادون و ارتباط آن با استانداردهای موجود جهانی:
انسان ها بسته به شرایط و استاندارد های زندگی،شرایط فیزیکی محل زندگی ، شرایط جغرافیایی محیط زیست خود و منابع رادیاسونی موجود سالانه بطور متوسط دزی برابر با msv 5/2 (میلی سیورت) دریافت می کنند. بیشترین ترکیب رادیاسیونی که در طبیعت می توان از آن نام برد گاز رادون می باشد که سالانه چیزی برابر با msv 3/1 وارد بدن انسان می گردد. خطر ناشی از غلظت های مختلف گاز رادون برای هر فرد براساس رابطه خطی اثر دز ( بدون آستانه) محاسبه و رادیواکتیو آن بر حسب واحد بکرل در هر متر مکعب بیان می شود. مقدار رادون مجاز در محیط های باز و بسته در کشور های مختلف با اندک تفاوتی مشخص می باشد. بخش استاندارد های (IAEA-BSS) امنیت ساز مان انرژی هسته ای مقدار مجاز رادون را Bq/m3 200الی ۶۰۰اعلام می نماید. البته اغلب کشور ها بر غلظت بین ۲۰۰ تا ۴۰۰ رادون بعنوان یک سطح مرجع مجاز توافق کرده اند برخی کشور های دیگر نیز مقادیری بالاتر و پایین تر را انتخاب کرده اند.انتخاب سطح مجاز غلظت رادون بر پایه میزان احتمال خطر آن استوار است. این سطوح برای معرفی خطرات تهدید کننده سلامتی شهروندان در محیط زیست شهری همانند سایر خطرات دیگر در زندگی روزمره در نظر گرفته می شوند.
بطور کلی براساس آمار های منتشره از سوی UNSCEAD (کمیته محققان آثار تشعشع اتمی سازمان ملل متحد) با تفاوت های آشکار در بین کشور های مختلف، میانگین سطح رادون در هوای خارج از خانه (محیط های باز شهری) بین ۵ تا ۱۵ بکرل در مترمکعب متغییر است در حالی که میانگین جهانی غلظت رادون در هوای داخلی بین ۳۹ تا ۴۰ بکرل در متر مکعب محاسبه شده است. بنابراین خطر سرطان ریه نیز برای محیطی با آلودگی گاز رادون ۱۴۷ بکرل در مترمکعب با در نظر گرفتن میانگین طول عمر ۷۴ سال برای افراد غیر سیگاری بین ۱-۵/ % و برای افراد سیگاری بین ۵-۴% می باشد.
در کشور ما هم قوانین محیط زیست تا حدودی کیفیت هوای محیط باز شهری را بهبود بخشیده اما به مشکلات فضای بسته توجه زیادی نشده در حالی که کنترل و کاهش تراکم گاز رادون در محیط های بسته شهری و محیط های کار از مهمترین وظایف ارگان های متولی می باشد.
امروزه برای تعیین مقدار گاز رادون در هوای عادی و محیط های بسته علاوه بر کیت های سنجش، دزیمترهای مختلفی ساخته شده است. خوشبختانه در کشور ما نیز توسط گروه پژوهش و توسعه خدمات دزیمتری نوترون و ذرات باردار امور حفاظت در برابر اشعه سازمان انرژی اتمی یک نوع دزیمتر به نام پاسیو نفوذی گاز رادون جهت سنجش و اندازه گیری گاز رادون در محیط های مختلف ساخته شده که می بایست برنامه ریزی های اساسی جهت استفاده از این ابزار در محیط های بسته شهری مورد توجه جدی قرار گیرد.
- مقابله با رادون در محیط های بسته شهری:
امروزه جامعه بشری جدا از طبیعت و به عنوان مخرب آن خود را در محیط های بسته شهری محبوس کرده و به دلیل اینکه در کشور ما ساختمان سازی در اولویت قرار گرفته، احترام به سرمایه ای عظیم به نام طبیعت ایران، به کلی فراموش شده و روز به روز فقط شاهد تخریب آن هستیم و جدا از اینکه با هر شکل و شمایلی از انواع مصالح و سنگ های معدنی در ساخت و سازها استفاده می نمائیم و عملا به سطح آسایش درون ساختمان توجهی نداشته و تهدیدات آن را به حساب نمی آوریم در حالیکه قبل از هر چیز ضمن احترام به طبیعت بایستی در ایجاد ساختمان به سلامت فردی که در آن زندگی می کند توجه ویژه ای لحاظ نمائیم. امری که سازمان بهداشت جهانی در ژانویه ۲۰۰۵ پروژه ای تحت عنوان پروژه بین المللی رادون را به منظور کاهش خطرات بهداشتی و افت نرخ سرطان ریه و نیز افزایش تدابیر صحیح آگاهی های عمومی و سیاسی را در ارتباط با پیامد های قرار گرفتن در معرض رادون در محیط های بسته را تبیین نموده است.
بطور کلی در حال حاضر با روش ها و اقدامات ذیل می توان به مقابله با رادون در محیط های بسته پرداخت:
1. شناسایی و بازرسی مسیر ها و شکاف های ورود گازرادون در اولویت می باشد.
۲٫ استفاده از غشاءهای پلاستیکی در زیر فونداسیون به هنگام احداث ساختمان.
۳٫ اصلاح و بهبود سیستم تهویه محیطهای بسته بخصوص افزایش تهویه در سطوح پایین و کف ساختمان ها.
۴٫ عایق بندی و پرکردن شکاف دیوارها و کف ساختمان نسبت به ورود گاز رادون.
۵٫ استفاده از چاهک رادون در زیر کف ساختمان جهت هدایت مستقیم گاز رادون به بیرون.
۶٫ نصب یک سیستم تنظیم فشارمثبت جهت افزایش فشار هوای داخل ساختمان نسبت به نفوذ گاز رادون و کاهش تاثیر تقلیل فشار هوا در ساختمان.
۷٫ استفاده از مخلوط بتنی با چگالی بالا و همچنین بلوک های بنایی فشرده بجای بلوک های توخالی.
۸٫ آنالیز رادیواکتیوی مصالح ساختمانی قبل از استفاده.
همچنین با توجه به اینکه دود ناشی از یک نخ سیگار به تنهایی۱۵ به توان ۱۲ ذره معلق وارد ریه ها کرده و عامل اصلی بروز سرطان ریه می باشد و به همراه گاز رادون میزان ابتلا به سرطان ریه را تا ۲۵ درصد افزایش می دهد می بایست در محیط های بسته از مصرف دخانیات جدا خودداری شود.
- فناوری ها و تکنولوژی سبز سازگار با محیط های بسته شهری:
کشور های دنیا در زمینه سبز زیستی و کاهش آلودگی در محیط های بسته بخصوص آلودگی ناشی از گاز رادون بیکار ننشسته اند. بطور مثال اخیرا ایالات متحده آمریکا و چین توافق نامه ای جهت همکاری دو کشور به منظور توسعه روز افزون تکنولوژی های سبز امضاء کرده اند که براساس آن در زمینه توسعه تکنولوژی ساخت ساختمان های سبز با کارایی بیشتر به خاطر ذخیره منابع طبیعی و استفاده از مواد جایگزین و کاهش آلاینده های فضای بسته تلاش نمایند.
در شهر های بزرگ مثل تهران، چنانچه مناطق مسکونی براساس استاندارد های بین المللی احداث نشوند ، مصرف انرژی برای تنظیم دمای خانه ها بالا باشد ، فضای سبز و مناطق تفرجگاهی نسبت به جمعیت کم باشد، محیط کار و زندگی با سلامت مردم تناسب نداشته باشد و از همه مهمتر مصالح ساختمانی مورد استفاده با سلامت انسان تناسبی نداشته باشد، آلاینده های موجود در محیط های بسته بویژه رادون ، فرم آلدئید ، اکسیدکربن و ازت سلامت شهروندی را تهدید خواهد کرد. بنابراین باید تلاش کنیم فناوری سازگار با محیط زیست بویژه در مناطق مسکونی توسعه و ترویج پیدا کند. اما متاسفانه در مجموع پیشرفت هایی بویژه در ارتقای کمی و کیفی برنامه های شهرسازی، اجرایی نمودن فناوری های سازگار با محیط زیست در بخش مسکونی عملا در کشور ما صورت نگرفته و اکثر آنها بر این باورند که تولید فناوری سازگار با محیط زیست در محل زندگی انسان ها امری پر هزینه است. درحالیکه سالانه چندین برابر آن را جهت ترمیم خسارت های ناشی از سلامت جسمی و روحی انسان پرداخت می نمایند.
- نتیجه گیری و پیشنهادات:
حضور گاز رادون، ذرات و سایر آلودگی های ناشی ازمنابع انسانی و طبیعی، محیط سرپوشیده را آلوه می کند. آلوده شدن هوای محیط های بسته به نسبت طول مدتی که افراد در داخل آن سپری می کنند (۹۵-۶۵ درصد) و اثراتی که آلاینده های محل های سرپوشیده بر انسان دارند یک مشکل جدی تلقی می گردد و اخیرا” میزان سرطان انسانی به سبب مواد سمی موجود در هوا، از منابع آلاینده محیط بسته و محیط باز بویژه گاز رادون نگرانی بیشتری را بوجود آورده است بنابراین مطالعات جدی در این زمینه بسیار ضروری می باشد. شناخت و اندازه گیری گاز رادون در محیط کار و زیست از این رو حایز اهمیت است که این گاز به عنوان یک عنصر رادیواکتیو مهم و خطرناک بوده و اندازه گیری غلظت آن در مناطق مسکونی به لحاظ ارتباط آن با پرتوگیری عامه مردم بسیار مهم بوده و یکی از وظایف سازمان های حفاظت محیط زیست و یا هر ارگانی که به نوعی با مواد رادیواکتیو و اثرات آنها بر روی انسان ها سروکار دارند بشمار می آید.
تاکنون خانه های مسکونی و محیط های بسته شهری نقاط مختلف کشور ما از نقطه نظر گاز رادون مورد بررسی دقیق قرار نگرفته و برآورد دقیق از میزان پرتوگیری متوسط مردم در این رابطه وجود ندارد. علاوه بر این سال هاست که در کشور ما انواع مصالح ساختمانی بویژه سنگ های گرانیت مختلف و تراورتن در ساختمان سازی و تزئینات و بخصوص در بخش های داخلی ساختمان بطور غیر اصولی و ناصحیح به کار گرفته می شوند.
بنابراین تدوین و اجرای قوانین و مقررات برای جلوگیری از آلودگی ناشی از گاز رادون در محیط های بسته جهت بررسی و اندازه گیری این گاز در محیط های زیست و کار،کنترل و استفاده صحیح از مصالح ساختمانی بویژه انواع سنگ ها موضوعی است که بایستی مورد توجه جدی قرار گیرد. بهرحال موارد مشروحه ذیل می تواند به عنوان راهکار های عملی در کوتاه مدت و بلند مدت مورد تاکید و پیشنهاد قرار گیرد.
1. برآورد اثر رادون بر سلامت فردی و جهانی
۲٫ شناسایی استراتژی های موثر برای کاهش اثر رادون بر سلامت
۳٫ افزایش گزینه های تدبیری و پیگیری اجرای برنامه های ملی کاهش اثرات رادون
۴٫ ارتقاء اطلاعات عمومی و هشدارهای سیاسی درباره پیامد های رادون
۵٫ اتخاذ تدابیر پیشگیرانه در زمان ساخت و ساز ساختمان ها و اماکن مسکونی
۶٫ یکپارچه کردن اقدامات پیشگیرانه و اندازه گیری های کنترلی در نظامنامه ملی ساختمان سازی
۷٫ استفاده از برنامه های آموزشی بهداشت عمومی به منظور به حداقل رساندن مخاطرات و ارتقاء بخشیدن به ایمنی محیط های بسته
۸٫ حذف منابع اولیه آلاینده ها و کاهش در منابع انتشار در تعدادی از محصولات از طریق تغییرات در فرایند تولید و ساختمان
۹٫ وضع مقررات و ضوابط اجرایی در ارتباط با آلاینده های فضای بسته بویژه رادون، فرم الدئید اکسید کربن و ازت
۱۰٫ توسعه و ترویج فناوری های سازگار با محیط زیست بویژه در مناطق مسکونی
- منابع وماخذ:
1- پارکر،سیبل، سازمان حفاظت محیط زیست ،دایرة المعارف محیط زیست ،جلد اول ودوم،۱۳۸۲٫
۶- غیاث الدین . منصور وهمکاران ، بررسی کیفیت هوای داخل منازل مسکونی منطقه ۱و۵ شهرتهران ازنظر دی اکسیدنیترژن ((NO2،فصلنامه علوم وتکنولوژی محیط زیست،شماره یک ،۱۳۸۶٫
۷- قلی پورپیوندی.رضا ، تخمین مقدارپرتوگیری طبیعی ازگازرادون ،سایت ووبلاگ:فیزیک هسته ای کاربردی .
۸- یخکشی .علی، شناخت،حفاظت وبهسازی محیط زیست ایران ،موسسه آموزش عالی علمی –کاربردی جهادکشاورزی،۱۳۸۱٫
۹- یوسفی .رضا و گورانی .علی ، معرفی پروژه بین المللی رادون سازمان بهداشت جهانی سایت: who. Intlionizing radiation
10- de koff . j. p&Lee. B.D.Home Environment . purdue Agronomy. 2007 .
*نویسندگان:
زیست بوم/ بایرام محمودی۱،طاهره برنا۲،فاطمه برنا۳:
1-کارشناس اداره حفاظت محیط زیست شهرستان ساوجبلاغ
۲- کارشناس ارشد اداره حفاظت محیط زیست شهرستان کرج
۳- کارشناس ارشداداره حفاظت محیط زیست شهرستان شهریار
نویسنده: mannane
׀ تاریخ: دو شنبه 8 آبان 1391برچسب:,
وقتی در ایران صحبت از حیوانات می شود ذهن خیلی ها به سوی دشت های پر از چرنده و درنده آفریقا می رود، جایی که شیرهای گرسنه گورخرها را بعد از تعقیب و گریزی مهیج از هم پاره پاره می کنند، یوزپلنگ های چابک نفس آهوی خسته را می برند، کروکودیل ها چهارپایان را با شاخ و مو می بلعند و ….
اما این تمام حقیقت دنیای وحش نیست، گاهی در میان آنها اتفاقاتی می افتد که حیرت انگیز است، دوستی هایی که گرچه شاید ناپایدار باشد اما به دیدنش می ارزد.
نویسنده: mannane
׀ تاریخ: دو شنبه 8 آبان 1391برچسب:,
The 11th Meeting of the Conference of the Contracting Parties
26/08/2012 "Wetlands: home and destination"
11th Meeting of the Conference of the Contracting
Parties to the Ramsar Convention
Bucharest, Romania, 6-13 July 2012
Proceedings of the 11th meeting of the Conference of the Contracting Parties
One conservationist has a radical new plan—treating the rare cat as a "domesticated" animal.
The snow leopard in Pakistan is an endangered species. The population of the rarely seen big cat has likely fallen to fewer than 450 in the country, mainly due to hunting. Now an expert has come up with an unconventional—and controversial—proposal to save the snow leopard: Classify it as a domesticated animal.
That doesn't mean that snow leopards are literally tame, like a chicken, explained Shafqat Hussain, a National Geographic Emerging Explorer who spoke during the National Geographic Explorers Symposium in Washington, D.C., in June: "When I say that snow leopards are like domestic cats, I mean it rhetorically to make contrast with the word wild." (National Geographic News is part of the National Geographic Society.)
His idea stems from the changing relationship between snow leopards and humans. Where the cats do remain in the Himalaya, they increasingly share their habitat with mountain herders. A 2010 study of snow leopard scat found that up to 70 percent of the species' diet in the Gilgit Baltistan Province (map) comes from sheep, cattle, and other domestic animals. Some herders have killed snow leopards in retaliation for preying on their livestock. (See pictures and video of snow leopards in Afghanistan.)
Given the snow leopards' diet, "how do we see these mythical, elusive wild animals? Are they really wild in the sense that of meaning we attach to the word wild—existing on its own, having no connection with society and domestic economy?" Hussain said.
"Clearly not."
Supporting Locals
So the way to enable snow leopards to survive, says Hussain, is not to create protected areas that sequester them from local communities. That solution often alienates farmers, who lose their grazing areas as a result. He would suggest supporting local herders instead so they can make a living despite snow leopard incursions. (See snow leopard pictures in National Geographic magazine.)
And that's exactly what he's been doing for more than a decade. In 1999 Hussain founded the Snow Leopard Project, an insurance scheme that compensates local people in snow leopard-range countries if their livestock are killed by the predators.
Various branches of the successful project, which is jointly managed by project officials and a committee of villagers, have spread to 400 households covering 3,000 animals across central Asia.
Since 1998, close to U.S. $7,000 has been paid out in compensation for lost animals, and $13,000 invested on improving livestock corrals and other infrastructure. Meanwhile, the snow leopard population seems to have remained stable, if not grown, Hussain said.
Snow Leopard Perspective Controversial
Not everyone agrees. In fact, there is great consternation in the big-cat conservation community about Hussain's ideas, particularly that conservation groups don't work with locals. (Learn about National Geographic's Big Cats Initiative.)
Tom McCarthy, executive director of the Snow Leopard Program for the big-cat conservation group Panthera, said that he doesn't "know a single conservation [nongovernmental organization] working on snow leopards today that would support setting up reserves for the cats at the expense of local people."
For example, before Hussain set up the Snow Leopard Project, McCarthy and colleagues founded the award-winning Snow Leopard Enterprises, which helps local people in snow leopard countries generate income.
Conservation biologist and snow leopard expert Jerry Roe also said by email that relabeling the snow leopard as domestic will not resolve the conflict between snow leopards and herders or benefit the species.
For one, "a change of definition will not alter the perspective of snow leopards as a pest species in the eyes of herders," said Roe, co-founder of California-based Nomad Ecology, an ecological consulting and research company.
Living With Snow Leopards
Hussain thinks the objections are just not valid. Local people—at least in Pakistan—do not have an "atavistic enmity to snow leopards, [nor] this itch to kill it," he said. "If they get compensated for their losses, they have no interest in eliminating this animal."
Such is the case with Mohammed Ibrahim, chairman of Skoyo Krabathang Basingo Conservation and Development Organization in Krabathang, Pakistan (map), who also owns 15 goats. In a phone interview with an Urdu interpreter, Ibrahim said that he's not worried about snow leopards, mostly because of insurance schemes such as Project Snow Leopard that compensate herders for lost animals.
And since snow leopards have never been known to attack people, Hussain is confident that his scheme would work far better than a conservation policy that separates the leopards from the locals: "The idea of co-existing with snow leopards is easy to implement if you satisfy the villagers."
Ultimately, conservationists share the same goal: Ensuring that the snow leopard—what Hussain calls a "symbol of the high mountains"—can survive. Whether that will continue to be an animal dependent on people for food, though, is still up in the air.
You may have heard of a liger—the lion-tiger hybrid is, after all, Napoleon Dynamite's favorite animal—but now a Russian zoo has released photos of a so-called "liliger" named Kiara, the offspring of a liger mother and a lion father. (See liger pictures.)
The cub, born last week at Novosibirsk Zoo, may be the only liliger in existence. But charming as the cuddly cub appears, ligers, liligers, and other mix-and-match felines raise serious concerns for advocates of big-cat conservation.
Ligers are the result of a male lion mating with a female tiger. Craig Packer, director of the Lion Research Center at the University of Minnesota, said he hasn't heard of a liliger before but is "not surprised" that it exists.
All ligers are born in captivity, Packer said, because this animal simply does not exist in the natural world. Not only are wild lion and tiger populations separated by geography, there are certain behavior mechanisms in place that would prevent the two species from mating.
That can change in captivity. Given no other options, lions and tigers may breed. "Lions and tigers are separated by about seven million years of evolution," Packer said, "but they are still closely enough related that they can hybridize."
In the wild, an animal like Kiara would "probably be very mixed up," Packer speculated. "Lions are genetically predisposed to be very sociable and cooperative. Tigers are genetically predisposed to be very ornery and solitary." (See big-cat pictures.)
While zoos in some countries do cross-breed cats (probably for the publicity value), U.S. zoos typically do not. The Association of Zoos and Aquariums (AZA), the accrediting body for zoos in North America, does not approve of ligers, said spokesperson Steve Feldman, and no AZA zoos breed them. Modern zoological institutions, he said, instead focus on wildlife-conservation programs.
Packer, who has devoted his career to studying lions, can't imagine why zoos would breed liligers and other such hybrids.
"In terms of conservation," he said, "it's so far away from anything, it's kind of pointless to even say it's irrelevant."
A ladybug perches on carbon nanotubes stretched between copper wires; some scientists believe these tiny straws—each about 10,000 times thinner than a human hair—hold big promise for better batteries to power plug-in cars.
Carbon is just one material in a whole pantry of ingredients being treated and mixed in new ways in hopes of concocting a battery that lasts longer, costs less, stores more energy, delivers greater bursts of power, and occupies less space than the lithium-ion batteries commonly used today. About a dozen new electric vehicle models are set to hit the road before the end of this year, but most analysts predict only slow market penetration of EVs—due mainly to the high costs and unwieldiness of today's batteries.
"If you open up a laptop, most of the real estate is the battery," said Kristin Persson, a research chemist with the U.S. Department of Energy's Lawrence Berkeley National Lab. Similarly, in cars, "the battery takes up too much space." The T-shaped battery pack in General Motors' plug-in hybrid Chevy Volt, for example, weighs nearly 400 pounds and extends more than five feet down the length of the car, allowing room for only two passengers in the back seat.
But what if a smaller battery could deliver the same amount of energy? It would enable manufacturers of portable electronics and plug-in cars alike to "do other fancy stuff" with that space, said Persson, a co-founder of the magnesium-ion battery company Pellion Technologies. She also is a co-founder of the Materials Project, a joint effort by the Berkeley lab and the Massachusetts Institute of Technology to create a searchable database of the properties of tens of thousands of compounds, and to predict those of new compounds using supercomputing.
Think of battery cells as a sandwich. The two slices of bread are electrodes—one, called the cathode, has a positive charge. The other, known as the anode, has a negative charge. Squished between them like mayonnaise is an electrolyte made of organic solvents. Positively charged lithium ions shuttle back and forth through the electrolyte during charging and discharging. But each electrode has room to store only so many ions, limiting battery capacity. That's part of why the search is on for new ingredients—if the electrodes can hold more ions, the battery can store more energy.
The anodes in today's lithium-ion battereries are graphite—a form of carbon. But researchers believe that nanotubes, like those shown above, made of from one-atom-thick sheets of carbon rolled into hollow tubes, could support faster charging and discharging, thanks to more surface area.
The electrodes work as a team, so the battery's capacity is limited by the electrode with less room for charge. In today's batteries, that's the cathode.
"Carbon itself is very abundant, but you need to change the structure slightly to use it in batteries," Persson explained, noting it must be processed at very high temperatures. "The carbon we use in anodes is not the carbon we tend to dig out of the ground."
درس هایی از اثرگذاری یک گوشتخوار بر زیستبوم/
بازگشت گرگ به پارک ملی یلوستون
کوشان مهران: هنگامی که در سال 1926 خبر کشتن دو گرگ در «پارک ملی یلوستون» امریکا به دست شکاربانان پارک منتشر شد، هیچ کس افسوس نخورد. برپایه قانون کنترل جمعیت درندگان (و در واقع ریشه کنی گوشتخواران) شکاربانان فدرال در کنار جایزه بگیران و تله گذاران دولتی موظف به نابودی گرگ خاکستری بودند، گله داران آن گونه با سم، تله و تفنگ در ایالت «آیداهو» جمعیت گرگ را کاهش داده بودند که در سال پایه گذاری پارک ملی یلوستون در سال 1872، برمبنای مدارک، پرداخت جایزه نسبت به دهه های پیشین جمعیت گرگ ها رو به کاهش گذاشته بود و در این میان شاید جانورشناسی در گزارش کاری خود به نابودی گرگ در ایالت آیداهو همچون دیگر ایالت ها اشاره ای گذرا داشت.
درواقع دلیل اصلی پایه گذاری نخستین پارک ملی ایالات متحده آمریکا، بیشتر به دلیل اغنای حس زیبایی شناسی و پایداشت جنگل از چوب بران، گله داران و معدن کاوان بود تا حفاظت از حیات وحش.
در سال 1883 قانونی مبنی بر جلوگیری از شکار و بهبود شرایط گونه های «گوزن اِلک»، «گوزن دم سپید»، «بیزون امریکایی» و «آنتیلوپ پرانگهورن» به تصویب رسید ولی با توجه به دید حفاظتی آن روزگار شکار گرگ، «خرس گریزلی» و «خرس سیاه» و «شیرکوهی (پوما)» مجاز اعلام شد.
در کنار سربازان و از سال 1916 کارکنان سرویس پارک های ملی امریکا، تله گذاران فدرال و حتی بازدیدکنندگان پارک، مجاز به تیراندازی به سوی گوشتخواران بودند. (البته باید خاطر نشان شود از اوایل دهه 1920 به دلیل اینکه خرس ها (گریزلی و سیاه) برای بازدیدکنندگان جذاب بوده و به دلیل تغذیه دستی و استفاده از پسماند به ظاهر رام به نظر می رسیدند، از خطر نابودی نجات یافتند.)
در اواخر قرن نوزدهم، جمعیت ایالت های شرقی گوزن الک نابود شده و از 60 میلیون بیزون، تنها 1500 سر برجای مانده و بدین جهت کشتار گوشتخواران حتی درون مرزهای پارک برای افزایش جمعیت گیاهخواران حتی برای بوم شناسان راهکار کارآمدی بود. ولی دست کاری در چرخه طبیعت به آرامی اثر خود را نشان داد. به تدریج گله های الک رو به افزایش گذاشته و باعث تخریب شدید زیستگاه های جنگلی و چمنزارها در یک زیستبوم محصور در مزارع و مراتع شدند. پس از نابودی گرگ، کایوت ها سعی در اشغال کنام اکولوژیک گرگ را گرفتند و این افزایش جمعیت باعث کاهش شدید جمعیت «روباه قرمز» شد.
در سال 1940 «آلدو لئوپولد» طبیعت شناس کم نظیر آمریکایی درباره عواقب سوء نابودی نسل گوشتخواران بر زیستبوم هشدار داد و از اوایل دهه 1960 با اطلاع رسانی عمومی بوم شناسان به تدریج دید مردم و به ویژه شهرنشینان نسبت به گرگ تغییر یافت. یکی از مهم ترین فعالان پایداشت و احیای نسل گرگ «دیوید مچ» است که در سال 1970 کتاب معروف خود The Wolf: The Ecology and Behavior of an Endangered Species (گرگ: بوم شناسی و رفتار یک گونه در معرض خطر) را نگاشت.
در این دهه بسیاری از دوستداران طبیعت درخواست هایی مبنی بر لغو قوانین نابودگر گرگ و احیای نسل آن را به نمایندگان سنا و کنگره فرستادند. از سویی در ایالت هایی چون «مونتانا» گله داران بزرگ، گرگ را همواره به چشم دشمنی خون ریز دیده و هواداران احیای نسل گرگ را مشتی شهر نشین شکم سیر به حساب می آوردند.
در دهه 1980 برپایه نظر سنجی که از بازدید کنندگان پارک ملی یلوستون انجام شد در حدود 60 درصد قبول داشتند که گرگ در یلوستون در کنار دیگر جانوران از حق حیات برخوردار است. پس از سال ها دعوای حقوقی در سوم ژانویه سال 1995 تعداد 14 گرگ از جمعیت «دره مکنزی» در «آلبرتای کانادا» در پارک رها سازی شده که در همان سال به دلایل گوناگونی چون برخورد با خودرو، خارج شدن از مرزهای پارک و مهم تر از همه تیراندازی تعمدی دامداران، دیگر مشاهده نشدند. اما در ژانویه سال 1996 تعداد 17 گرگ برای بار دوم از کانادا زنده گیری شده و پس از رها سازی و پایش جمعیت و حفاظت بیشتر، اکنون در محدوده پارک 10 گله به تعداد 98 گرگ وجود دارند.
به تدریج قرار گرفتن گرگ در جایگاه واقعی خود تاثیرات مثبت خود را در یلوستون نمایان ساخت. در سال 2001 تنها یک گروه «بیدستر امریکایی» در زیستبوم آبی پارک وجود داشت ولی افزایش جمعیت گرگ ها باعث فشار بر گله های گوزن الک و به حرکت درآوردن آنها شد؛ که تاثیر به سزای در کاهش فرسایش کرانه های رودخانه ها و احیای بیدستان ها به عنوان یکی از مهم ترین منابع غذایی بیدستر داشت و اکنون 11 گروه بیدستر در پارک وجود دارد. (بیدستر همان جانوری است که با استفاده از شاخه درختان، روی رودخانه ها سد می سازد.)
جز متعادل کردن تعداد گوزن الک و حذف نمونه های بیمار و ضعیف، بقایای شکار گرگ ها به ویژه در فصل بارش برف خوان گسترده ای برای گونه هایی چون خرس گریزلی، خرس سیاه، ولورین، عقاب طلایی و کلاغ سیاه می گسترد.
شاید بسیاری از ما داستان انفجار جمعیت «قوچ ارمنی» در «جزیره کبودان» (محوطه ای سرزنده که سابقا دریاچه ارومیه نام داشت) را در اواخر دهه 1340 شنیده باشیم که در یک جزیره 33 کیلومتر مربعی، بیش از سه هزار قوچ ارمنی به دلیل گرسنگی و سوءتغذیه در زمستانی سخت با مرگ و میر گسترده ای روبرو شده و کارشناسان محیط زیست با زنده گیری و انتقال دو پلنگ نر و ماده از پارک ملی گلستان، سعی در احیای زیستگاه و متعادل ساختن جمعیت قوچ های ارمنی داشتند. (هرچند پس از تلف شدن پلنگ ها پبشنهاد معرفی یوز به منطقه داده شده و اکنون با صدور پروانه شکار جمعیت تعدیل می شود و از طرف دیگر از شنیده ها برمی آید در چندین سال پیش به عنوان تعدیل جمعیت، آنگونه کشتاری در جزیره صورت می گرفت که مردم در قصابی های شهر ارومیه قادر به خرید راسته و فیله قوچ ارمنی بودند.)
در حال حاضر به دلیل کاهش شدید جمعیت پلنگ، آنگونه «تشی» فزونی یافته که با کَت زدن (کندن پوست پایه) درختان کهنسال «بنه»، در بسیاری از زیستگاه ها باعث از دست رفتن تدریجی پوشش جنگلی ناچیز کشور شده است. (تشی بزرگترین عضو خانواده جوندگان در ایران و نوعی خارپشت نسبتا بزرگ جثه است که خارهای بلند و دو رنگ آن مشهور هستند.)
کشتار گونه هایی چون گراز تنها یک مسکن است. باید از تجربیات نیک و بد دیگر کشورها درس گرفت تا راه رفته را مجدد به دشواری نپیماییم. تمام زنجیره های یک زیستبوم، خُرد یا کلان، به یکدیگر بهم پیوسته هستند. کشتار گرگ به دلیل حمله به دام های اهلی، که ملخ وار مراتع را روبیده اند شاید باعث افزایش و انفجار جمعیت گونه هایی چون جوندگان و گراز شود.
استان اصفهان در امنیت زیستگاه های حیات وحش رتبه اول دارد.
مدیرکل حفاظت محیط زیست اصفهان گفت: این استان رتبه نخست کشوری در باره امنیت زیستگاه های حیات وحش و سالم بودن گونه های شاخص (آهو، کل بز ، قوچ و میش) داراست.
ˈکیومرث کلانتریˈ افزود: بهترین زیستگاه های حیات وحش در استان اصفهان وجود داردکه در کشور نمونه است.
وی از سرشماری جمعیت پستانداران در زیستگاه های طبیعی استان خبر داد و گفت: این سرشماری از 20 مهر به مدت سه ماه در این استان انجام می شود.
مدیرکل حفاظت محیط زیست اصفهان آگاهی از آمار دقیق زیستگاه های موجود استان، تعداد گونه های شاخص، کیفیت زیستگاه ها و امنیت آن را از اهداف این سرشماری عنوان کرد.
وی به روز کردن اطلاعات علمی در حوزه محیط طبیعی، ارتقای برنامه های مدیریتی حیات وحش و مطالعات دقیق اثرات تهدیدها و خشکسالی ها روی پستانداران را از دیگر اهداف این سرشماری بیان کرد.
کلانتری با بیان اینکه این سرشماری هرساله انجام می شود، افزود:تاکنون در استان اصفهان 62 گونه پستانداران، 296 گونه پرندگان، 40 گونه خزندگان، 41 گونه ماهی و هشت گونه دوزیست و یکهزار و 635 گونه گیاهی شناسایی شده است.
مرال یا گوزن به عنوان یک گونه بومی و منحصر به فرد از پستانداران حمایت شدهای است که با تهدیدات پیش رو در معرض انقراض وجود دارد و در جنگلهای خزری زیست میکند رفتارهای خاصی از خود بروز داده و با نعرههایی که سر میدهد اقدام به ایجاد قلمرو برای خود میکند که به آن گاوبانگی میگویند. جنگلهای استان گلستان زیستگاه گونههای جانوری مختلفی است .
معمولا بدن موجودات مختلف، برای این که گرم نگاه داشته شود، دارای پوشش است. اما در مورد فیلها، برعکس است. موهای فیل کمک میکند بدنش تا حد زیادی خنک شود.
فیلها از جمله موجوداتی هستند که برخلاف اغلب انسانها، به مدل موی خود کوچکترین اهمیتی نمیدهند. آنچه برای این بزرگترین موجود ساکن خشکی اهمیت دارد، کاربرد موهاست.
به گزارش خبر آنلاین مطالعات گروهی از محققین دانشگاه پرینستون نشان میدهد که موهای کمپشت فیلها، به خنک شدن آنها کمک میکند. البته، این یافته قدری عجیب است، چون در مورد سایر موجودات، کاربرد موها معمولا گرم نگه داشتن بدن آنها است. اما چنان که الی بوزاید، سرپرست تیم مطالعه میگوید، این گروه نشان داده که کاربرد موهای بدن فیل، کاملا برعکس است.
موهای روی سطح پوست فیل، به این حیوان کمک میکند تا گرما را از بدن خود دور کند. بر اساس یافتههای این مطالعه، یک نسیم خیلی ملایم کافی است تا فیل به اندازه قابل توجهی خنک شود. در چنین شرایطی فیل تا ۲۰ درصد از گرمای بدن خود را از دست میدهد!
فیلها حیوانات بزرگی هستند و بدن آنها پوستی است. برای همین، باید راههای خنک کردن خود را هم بیاموزند. برای مثال، آنها یاد گرفتهاند که با کمک خرطوم خود، روی بدنشان آب و گل بریزند، تا خنکتر بمانند. کانر میروولد از فارغالتحصیلان دانشگاه پرینستون و از نویسندگان این مقاله، به حدود ۳۰۰ سال پیش اشاره میکند که برای اولین بار، دانشمندی به نام انتونی وان لیوونهوک با استفاده از میکروسکوپی که خود ابداع کرده بود، موهای فیل را مورد مطالعه قرار داد و برای انجمن سلطنتی در اینباره نوشت. وی میگوید: «البته خیلی عجیب نیست که چیزی بسیار کوچک، روی جسمی بسیار بزرگ، آن هم بزرگترین حیوان ساکن خشکی، فراموش شود».
رئيس اداره حفاظت محيط زيست فومن گفت: به منظور سرشماري پلنگ و گوزن در مناطق حفاظت شده فومن دوربين نصب ميشود.
علي اصغر روشني در گفتوگو با خبرنگار خبرگزاري دانشجويان ايران(ايسنا)- منطقه گيلان، گفت: براي شناسايي و مشخص شدن جمعيت پلنگ در شهرستان فومن در مناطق حفاظت شده، نظير گشت رودخان و سياهمزگي به زودي دوربين نصب ميشود. وي با اشاره به اينکه مشاهده پلنگ در اين مناطق همواره توسط روستاييان و افراد محلي گزارش ميشود که طيور آنها را شکار ميکند، افزود: پلنگها به شدت تحت محافظت هستند و مراقبت ميشود تا اين حيوان در دامهايي که براي گرازها پهن ميشود، گرفتار نشود. وي خاطر نشان کرد: ما زيستگاههاي پلنگ را در شهرستان فومن ميدانيم و ميخواهيم با نصب دوربين در اين مناطق، جمعيت و رفتار پلنگ و گوزن را در مناطق ذکر شده شناسايي کنيم. روشني در ادامه يکي ديگر از خبرهاي خوش زيست محيطي در اين شهرستان را بازگشت عقاب زخمي به دامان طبيعت عنوان کرد و گفت: اين عقاب که "سنقرتالابي" هم نام دارد 20 روز پيش توسط يکي از شکارچيان با اسلحه شکاري زخمي شده بود که پس از تيمار روز چهارشنبه به دامان طبيعت بازگشت. وي با اشاره به اينکه عقاب از گونه پرندگان حفاظت شده و شکار ممنوع است، تصريح کرد: اين عقاب پنجمين پرنده حمايت شده است که در سال جاري در شهرستان فومن به دامان طبيعت باز ميگردد. وي اظهار کرد: شکار اين پرنده به منظور فروش به کشورهاي عربي صورت ميگيرد و با توجه به شکار ممنوع بودن اين پرنده با متخلفان به شدت برخورد ميشود.
تماشای برخی نماهای طبیعی بیش از هر چیز تبحر عکاس در شبیه نمودن قاب خود به بوم نقاشی را هویدا می سازد. تصاویر ابتدایی آلبوم زیر ظاهرا غباری صورتی را نمایش می دهد اما با دقت بیشتر جمعیت مهاجرینی را می بینید که اقامت در سواحل دریاچه بوگوریا واقع در کنیا را برای خود برگزیده اند.
دریاچه ای موسم به دریاچه سودا که زیستگاه هزاران فلامینگو به رنگ های سفید و صورتی است. این دریاچه مملو از هزاران هزار فلامینگو و پیرامون آن زیستگاه گونه های شگفت انگیزی از حیات وحش از جمله مجموعه ای از پستانداران بزرگ می باشد. فلامینگوها بصورت دست جمعی و در دستههای چند هزارتایی زندگی یا مهاجرت میکنند.
به گزارش روابط عمومی اداره کل حفاظت محیط زیست هرمزگان در مورخه ۲ / ۸ / ۹۱ پرسنل اداره حفاظت محیط زیست شهرستان پارسیان با همکاری نیروی انتظامی این شهرستان تعداد ۶ بهله دلیجه از یک نفرمتخلف (ساکن شهرستان جاسک)،که قصد خروج این پرندگان را از منطقه بوشهر داشت ، کشف و ضبط گردید.
لازم بذکراست دلیجه از پرندگان حمایت شده شکاری و ازگروه شاهین یان می باشد و مبلغ ضرر و زیان وارده به محیط زیست هر بهله این پرنده ۱۶۰۰۰۰۰۰ریال می باشد. پرونده این متهم از طریق مرجع قضائی درحال پیگیری می باشد .
This week, National Geographic magazine published extraordinary new images of wild Asiatic cheetahs in Iran. Shown cresting a barren, mountainous ridge devoid of green, Iran’s cheetahs could not be any more distant- geographically and ecologically- from their African counterparts pictured in the same article navigating tourist traffic-jams on Kenyan grasslands. And unlike Kenya’s spectacularly photogenic cheetahs, Iranian cats are virtually invisible. Intensely shy, scattered like grains of sand over Iran’s vast central plateau, and hovering on the edge of extinction, they are essentially impossible to see.
The Asiatic cheetah once had a distribution that extended across the Middle East, Central Asia, north into southern Kazakhstan and southeast into India. Today, the cheetah has been extirpated from its entire Asiatic range, except for a small and critically endangered population in the Islamic Republic of Iran. Estimated at 200 animals in the 1970’s, there are now thought to be only 70-110 Asiatic cheetahs left in the wild, all occupying the arid, central plateau of Iran. The major threats facing the Asiatic cheetah include overhunting of cheetah prey, habitat degradation and direct poaching.
With cooperation from Panthera and local partners, the CACP sets out to protect the last remaining Iranian cheetahs, their prey base and the natural habitats of these species by mitigating the direct threats facing cheetahs and their prey; gathering ecological data on existing cheetah, other carnivore and prey populations; enhancing and empowering law enforcement officials to protect cheetahs and their prey, including seeking a reduction in the number of annual gun licenses issued in cheetah range; researching the ecology of cheetahs, other predators and their prey using camera traps and radio-collars; studying cheetah rangelands to determine the extent of competition for land between livestock and the cheetah’s wild ungulate prey; establishing environmental educational activities with local communities to improve attitudes towards cheetahs; and engaging with local communities, conservation organizations and government officials to collaboratively protect cheetah habitat.
Videos
An Asiatic cheetah passes in front of a camera trap, Iran
Three Asiatic cheetahs walk past a camera trap, Iran
More Videos Click on the videos below to enlarge. Browse through the video selection by clicking "Next" to the right of the thumbnail
This week, National Geographic magazine published extraordinary new images of one of the rarest cats on earth, the Asiatic cheetah. There are fewer than 100 of these unique cheetahs remaining, scattered only across the vast, arid interior of Iran.
I have been traveling to Iran since 2004 and have still never seen a wild cheetah there. I've come close on a few occasions- fresh kills, tracks literally minutes old, and I once assisted my Iranian colleagues rescuing an illegally captured cub from a remote desert town. But Iran's cheetahs are as elusive as they are imperiled.
National Geographic's wonderful photos are testament to 11 years of intensive conservation work by the Iranian Department of Environment (DoE). Under its ambitious "Conservation of the Asiatic Cheetah Project" (CACP), the Department established specially protected cheetah reserves and outfitted them with the necessary guards and equipment to make these areas safe havens for cheetahs.
This was followed by the first scientific surveys of cheetahs (assisted by Panthera and the Wildlife Conservation Society), with intensive training provided by our scientists. Today, the project has completed 24 extensive camera trap surveys. In 2001, only five sites were known to harbor cheetahs; today we now have evidence of them in 15 large landscapes. And the most recent efforts have uncovered exciting evidence of breeding- fabulous photos of cubs- in 10 of the 15 sites.
A camera trap photo of a mother with 3 cubs at a well in Miandasht Reserve, Iran
These recent findings are hopeful, showing us that female cheetahs are now sufficiently secure to breed- strong validation of the commitment of the DoE and the tremendous efforts of dedicated Iranian cheetah guards. Under difficult, dangerous and isolating conditions, these local guards continue to protect cheetahs and their prey from persecution. They are the custodians of this last tiny population.
Panthera has been working with the CACP since my first visit to Iran in 2004 and we are one of very few international groups able to cooperate on conservation inside Iran. On each of my visits, I have come gradually closer to seeing a live Asiatic cheetah in the wild. Even if that never happens, I know that the work of the CACP means that the cheetahs are out there, and I know they will persist. That is why I'm asking you to please help Panthera continue to provide critical support and training to conserve the last Asiatic cheetahs on earth.
به اطلاع كليه متقاضيان پروانه شكار و صيد ميرساند با فرا رسيدن فصل شكار دستور العمل سازمان حفاظت محيط زيست كشور ، صدور پروانه و دفترچه شكار در استان گيلان آغاز شد.
از نكات قابل توجه در فصل جاري شكار مي توان به تغيير روزهاي شكار و مدت اعتبار پروانه آن اشاره نمود . بدين ترتيب روزهاي مجاز شكار از پنجشنبه و جمعه به چهارشنبه و جمعه تغيير يافته و مدت اعتبار پروانه آن نيز از 6 ماه به 2 ماه كاهش يافته است . لذا متقاضيان محترم ميتوانند با در دست داشتن مدارك لازم در حوزه شهرستان رشت به دفاتر منتخب پستي و پيشخوان دولت و در شهرستانها به اداره هاي حفاظت محيط زيست مراجعه نمايند
مدارك لازم براي صدور دفترچه شناسايي شكارچيان
-فتو كپي صفحه اول شناسنامه 1 برگ
-فتوكپي كارت ملي (پشت و رو ) 1 برگ
-فتوكپي جواز حمل سلاح ( پشت و رو ) 1 برگ
-عكس 4*3 تمام رخ 2 قطعه
-تكميل فرم مربوط به متقاضيان صدور دفترچه
-اصل فيش بانكي به مبلغ 55000 ريال به حساب 2170604444004 نزد بانك ملي
مدارك مورد نياز براي صدور پروانه شكار
-فتو كپي صفحه اول شناسنامه 1 برگ
-فتوكپي كارت ملي (پشت و رو ) 1 برگ
-فتوكپي جواز حمل سلاح ( پشت و رو ) 1 برگ
-عكس 4*3 تمام رخ 2 قطعه
-اصل دفترچه شناسايي شكارچيان
-اصل فيش بانكي به مبلغ 460000 ريال به حساب 2170604440001 نزد بانك ملي
به منظور رفاه حال متقاضيان محترم دريافت دفترچه و پروانه شكار و همچنين تسريع و تسهيل در امر صدور اين مدارك ،متقاضيان عزيز در حوزه شهرستان رشت ميتوانند از روز شنبه مورخ 1/8/1391 به دفاتر پستي زير مراجعه نمايند:
از شكارچيان عزيز درخواست ميگردد با رعايت مقررات از جمله روزها و ساعات مجاز شكار و همكاري با حافظان عرصه هاي محيط زيست و محيط بانان پرتلاش ، اداره كل حفاظت محيط زيست گيلان را در انجام رسالت و وظايف محوله ياري نمايند
* تذكر مهم :
- روزهاي مجاز شكار چهارشنبه و جمعه هر هفته ميباشد
- مدت اعتبار پروانه شكار از زمان صدور 2 ماه ميباشد
نویسنده: mannane
׀ تاریخ: چهار شنبه 3 آبان 1391برچسب:,
يكشنبه 30 مهر 1391افتتاح سايت بانك اطلاعات متخصصين ،پژوهشگران و نخبگان محيط زيستي در هفته محيط زيست
با عنايت به افتتاح سايت بانك اطلاعات متخصصين ،پژوهشگران و نخبگان محيط زيستي كه درتاريخ 16/3/1391 با حضور رياست محترم سازمان حفاظت محيط زيست و وزير محترم علوم، تحقيقات و فناوري در هفته محيط زيست رونمايي گرديد. ازكليه متخصصين علوم محيط زيست دعوت ميشود ، با مراجعه به آدرس http://eform.doe.ir وتكميل بانك اطلاعاتي مذكور، امكان بهره مندي موثر سازمان متبوع را از دانش وتجارب خويش فراهم فرمايند.
نویسنده: mannane
׀ تاریخ: چهار شنبه 3 آبان 1386برچسب:,
كشور ايران به خاطر تنوع جغرافيايي و اقليمي خود داراي فون بسيار ارزشمندي است كه نمونه عملي آن را مي توان در رده پستانداران مشاهده نمود . اين رده با 194 گونه شناسايي شده طيف وسيعي از جانوران را در بر مي گيرد بطوري كه از يك طرف پستاندار بسيار كوچكي كه حشره خور كوتوله ناميده مي شود و فقط در حدود 2 گرم وزن دارد ، ديده مي شود و از طرف ديگر ميتوان نهنگ هاي بزرگي را با طول بيش از سي متر و 130 تن وزن دارد در اين رده مشاهده نمود . از ميان پستانداران كشورمان، راسته جوندگان با 59 گونه (بيش از يك سوم كل پستانداران ايران ) به علت اهميت در انتشار بيماريها ، خسارات وارده بر محصولات زراعي، سهولت جمع آوري و نگهداري به گونه گسترده اي مورد مطالعه قرار گرفته اند البته عمده اين مطالعات بر پايه ريخت شناسي صورت پذيرفته اما ضرورت مطالعات نوين نظير مطالعات كروموزومي ، بيوشيميايي ، مولكولي و رفتارشناسي نيز به شدت احساس ميگردد .
غناي گونه اي پستانداران ايران نبايد موجب غرور شود چرا كه از گونه هايي همچون شير ايراني و ببر مازندران امروز جز نامي باقي مانده است و اگر برنامه مدون و جامعي براي حفظ و صيانت از گونه هاي ارزشمند ديگري از پستانداران همچون گور ايراني، يوزپلنگ ايراني ، خرس سياه ، گوزن زرد وجود نداشته باشد در آينده نه چندان دوري نيز شاهد نابودي اين گونه هاي نادر كشورمان خواهيم بود .
گونه هاي اولويت دار شامل:
اولويت اول:
گورخرEquus onager (E.hemionus)
مشخصات ظاهري:
برخي از محققان آن را زير گونه اي به نامonager E.hemionus مي دانند ولي اخيراً عده اي از محققين به اين نتيجه رسيده اند كه گور ايراني گونه اي به نام (E.onager) است كه نمونه تيپ آن اولين بار در سال 1785 از اطراف قزوين گزارش شده است. گور ايراني شباهت زيادي به الاغ دارد، ولي قدري از آن بزرگتر است. گوش ها بلند (حد فاصل گوش اسب و الاغ)، باريك و نوك تيزند. سم ها پهن تر از الاغ، دم بلند و نيمه انتهايي آن موهاي بلندي دارد. موها كوتاهند. رنگ پشت، زرد متمايل به نارنجي، پايين بدن، پهلوها و كفل ها سفيد متمايل به زرد است. يال سياه رنگي بر روي گردن و نوار قهوه اي تيره اي بر روي پشت دارد كه تا دم ادامه مي يابد. در سطح داخلي دست ها تكه اي پوست گرد و سياه رنگ مشاهده مي شود. گاهي اوقات رنگ نرها كمي نارنجي تر از مادهها به نظر مي رسد.
پراكندگي:
در گذشته به تعداد زياد در حاشيه كوير مركزي از شمال زابل تا خراسان، سمنان، جنوب ورامين، قزوين، دشت هاي مجاور پارك ملي كلاه قاضي و گاوخوني در استان اصفهان، سيرجان و بافت در استان كرمان، بهرام گور در استان فارس، ابرقو، هرات و نايبندان در استان يزد وجود داشته است. تعدادي نيز در اواسط دهه پنجاه در منطقه خوش ييلاق واقع در شاهرود رهاسازي شدهاند.
گوزن زرد ايراني Dama dama mesopotamica (Dama mesopotamica)
مشخصات ظاهري:
جثهاش از مرال كوچكتر است. نرها شاخ هاي بلند و نسبتاً پهني دارند. رشد شاخها از يك سالگي به بعد شروع مي شود، ولي شاخكها از دو سالگي ظاهر ميگردد. در اواخر فصل زمستان شاخها مي افتند و شاخهاي جديد بلافاصله شروع به رشد ميكنند و در تابستان تكميل ميشوند. (گوزن زرد اروپائي جثه كوچكتر، شاخهاي پهنتر و موهاي سياهتري روي دم و دو طرف رانها دارد.) موها در فصل تابستان كوتاه است. رنگ پشت و پهلوها در اين فصل زرد متمايل به قرمز و زير بدن، كفلها و دم سفيد است، در قسمت پشت و پهلوها خالهاي سفيد مشخصي دارد. در زمستان موها بلندتر و به رنگ خاكستري با خالهاي نامشخص است.
پراكندگي:
در گذشته پراكندگي وسيعي از شمال آفريقا تا عراق، تركيه و ايران داشته، ولي در حال حاضر نسل آن در تمام كشورهاي مذكور به جز ايران نابود شده است. در ايران اين گوزن در مناطق جنگلي زاگرس و جنگلهاي گرمسيري خوزستان زندگي ميكرد، ولي در حال حاضر پراكندگي طبيعي آن محدود به مناطق حفاظت شده دز و كرخه در خوزستان است.
خرس سياه Ursus thibetanus gedrosianus
مشخصات ظاهري:
جثه كوچكتر از خرس قهوهاي، گوشها به نسبت بزرگ، موها بلند و به رنگ سياه است. در وسط سينه لكه سفيدي به شكل v وجود دارد. (نمونههايي با رنگ قهوهاي متمايل به قرمز يا كاملاً قهوهاي مشاهده شده است.)
پراكندگي:
از مناطق مرزي بلوچستان ايران با پاكستان تا ميناب و جيرفت پراكندگي دارد. مناطق كوهستاني زابلي، نيك شهر و رشته كوه بيرك واقع در بلوچستان، كوههاي بشاگرد و رودان در هرمزگان، مناطق كوهستاني ده بكري جبال بارز، دلفارد، بحر آسمان و كهنوج واقع در جنوب كرمان از مهم ترين مناطق زندگي اين حيوان است.
سنجاب ايراني Sciurus anomalus
مشخصات ظاهري:
جثهاي متوسط، دمي بلند و پشمالو دارد كه از نصف طول بدن بلندتر است. موهاي پشت به رنگ خاكستري متمايل به قهوهاي و زير بدن زرد رنگ است. رنگ موهاي سر و سطح پشتي دم قرمز حنايي و سطح زيرين دم روشنتر است. به طور كلي هر چه از نواحي شمالي جنگلهاي زاگرس (كردستان) به طرف جنوب (فارس) پيش برويم از رنگ حنايي دم كاسته ميشود. به طوري كه در قسمتهاي جنوبي، ممكن است رنگ به زرد نخودي تغيير يابد.
پراكندگي:
در ايران مناطق جنگلي زاگرس، از سردشت واقع در آذربايجان غربي تا مناطق چهارمحال، لرستان، كهگيلويه و فارس. در حال حاضر تعداد نسبتاً زيادي از اين حيوان در منطقه حفاظت شده دنا مشاهده مي شود. در اوايل سال 1386 محيط بانان منطقه سفيدكوه در استان لرستان تعداد زيادي سنجاب ايراني را كه متخلفين در حال حمل آنها بودند كشف نموده و در طبيعت رهاسازي كردند.
سنجاب بلوچي (راه راه) Funambulus pennantii
مشخصات ظاهري:
جثه كوچكتر از سنجاب ايراني، گوش ها متوسط و دم بلند و پشمالو است. در سطح پشتي، چهار نوار پهن و تيره در زمينه سفيد وجود دارد كه علامت مشخصه اين سنجاب است. سطح زيرين بدن سفيد و موهاي دم مخلوطي از تيره و سفيد است.
پراكندگي:
در ايران تاكنون فقط در نواحي جنوب شرقي بلوچستان مشاهده شده است. در حال حاضر جمعيت نسبتاً مناسبي از اين سنجاب در باغ هاي تيس واقع در 9 كيلومتري شهرستان چابهار، دره سرباز و همچنين منطقه حفاظت شده باهوكلات مشاهده مي شود.
اولويت دوم شامل:
پلنگ ايراني Panthera pardus saxicolor
مشخصات ظاهري:
جثهاي بزرگ، بدني عضلاني ولي نرم و قابل انعطاف، سري پهن، گوش هايي كوچك و گرد دارد. دست و پا نسبتاً كوتاه با پنجههاي پهن و ناخنهاي تيز و بلند، موها نرم و كوتاه و در مناطق سردسير بلندترند. رنگ موهاي پشت سفيد تا كرم متمايل به نارنجي، زير بدن كرم متمايل به خاكستري است. سطح پشت و پهلوها از خالهاي توخالي شبيه گل (اين شكل نتيجه قرار گرفتن دو تا پنج لكه سياه در اطراف ناحيه اي هم رنگ يا نارنجي تر از رنگ بدن بوجود آمده است)، سر، گردن، روي دستها و پاها و زير بدن از خالهاي توپر پوشيده شده است. هر چه به مناطق شرقي و شمال شرقي كشور نزديكتر شويم رنگ زمينه بدن سفيدتر و جثه بزرگتر ميشود.
پراكندگي:
در اكثر مناطق كشور اعم از ارتفاعات البرز تا تپه ماهورهاي كوير مركزي، هر كجا كه طعمه مناسب، به خصوص كل و بز وجود داشته باشد زندگي ميكند.
گوسفند وحشي Ovis orientalis
قوچ اوريال Ovis orientalis arkali
مشخصات ظاهري:
بزرگترين قوچ ايران است.شاخها حلزوني شكلند. سطح جلويي شاخها پهن با زاويهاي تند به طرف لبه پشتي است، به طوريكه مقطع شاخها مثلثي به نظر ميرسد. از ويژگي ديگر اين قوچها وجود موهاي بلند و سفيدرنگي در ناحيه زير گردن و سينه است.
پراكندگي:
از نواحي مرزي واقع در شرق و شمال خراسان تا مناطق كوهستاني استانهاي سمنان و مازندران.
قوچ ارمني Ovis orientalis gmelini
مشخصات ظاهري:
خميدگي شاخها برخلاف ساير قوچه به طرف بالاي گردن است، به طوري كه مقطع عرضي آن گاهي كمي بيضي شكل به نظر ميرسد. اين قوچها در ناحيه كمر لكه سفيد و زيني شكلي دارند.
پراكندگي:
از مناطق مرزي آذربايجان تا زنجان، همدان، اراك، كردستان، ايلام و شمال غربي خوزستان پراكندگي دارد.
از ديگر زيرگونههاي گوسفند وحشي ميتوان از قوچ اصفهان، قوچ لارستان، قوچ البرز مركزي، قوچ كرمان نام برد.
آهو Gazella subgutturosa
مشخصات ظاهري:
جثه متوسطي دارد. نرها شاخ هاي نسبتاً بلندي دارند كه در محل اتصال به سر به هم نزديك مي شوند، سپس به طرف بالا از هم فاصله گرفته و انحناء پيدا مي كنند. نوك شاخها قدري به سمت داخل پيچيده اند، شكل آن ها قدري «S» مانند و از جلو شبيه چنگ است. بلندترين شاخ آهو مربوط به منطقه اشتهارد كرج است كه 45 سانتي متر طول دارد. ماده ها معمولاً فاقد شاخاند. در فصل تابستان موها كوتاه و شني رنگ و در زمستان موها بلندتر و متمايل به قهوه اي است. زير بدن و كفل ها سفيدند، موهاي دم نسبتاً بلند و سياه رنگ است. رنگ آهوهاي مسن، به خصوص نرها روشن تر و گاهي كرم رنگ است. در زير گلوي آهوها، به ويژه نرها برآمدگي گواتر مانندي مشاهده مي شود.
پراكندگي:
اغلب دشت هاي كشور
جبير Gazella bennettii
مشخصات ظاهري:
شباهت زيادي به آهو دارد. تفاوت ظاهري آن وجود شاخ هاي نازك و بلند در ماده هاست، در صورتي كه در آهو، ماده ها معمولاً شاخ ندارند. شاخ جبيرهاي نر قوس زيادي ندارد و قدري موازي به نظر مي رسند، خميدگي انتهاي شاخ نيز به طرف جلو متمايل است، بر روي شاخ هاي آهو و جبير نر گره هائي وجود دارد ولي نمي توان به وسيله آن ها سن حيوان را تشخيص داد. موها كوتاه، به رنگ زرد تيره متمايل به قرمز، زير بدن و كفل ها سفيد است. موهاي دم نسبتاً بلند و سياه رنگ است.
پراكندگي:
حاشيه كوير مركزي و كوير لوت، از منطقه حفاظت شده توران تا پارك ملي كوير، استان يزد، جنوب فارس، كرمان، هرمزگان، سراسر مناطق ساحلي جنوب تا بلوچستان، سيستان و جنوب خراسان، پراكندگي دارد.
مرال Cervus elaphus
مشخصات ظاهري:
جثه اي بزرگ و قوي با دست و پايي بلند دارد. موها كوتاه، به رنگ خاكستري تيره و در تابستان متمايل به قهوه اي اند. رنگ بچهها قهوه اي متمايل به قرمز با خال هاي سفيد است. ناحيه كفل زرد است و تا بالاي ران ها ادامه دارد. نرها شاخهاي بلند با شاخكهاي نسبتاً منظمي دارند (بلندترين شاخ مشاهده شده 111 سانتي متر طول داشته است. شاخ مرال ايراني غالباً در جلوي پيشاني دو شاخك به نام گرگ كش دارد.) شاخها، همه ساله در اسفند تا اوايل فروردين مي افتند. شاخهاي جديد بلافاصله شروع به رويش ميكند، در اواسط تابستان كامل و سفت مي شود و پوشش مخملي آن كه كاملاً خشكيده شده است در اثر شاخ زدن به بوته ها و درخت ها از بين ميرود. معمولاً همه ساله به تعداد شاخك ها و طول شاخ ها افزوده مي شود و در 8 تا 10 سالگي به حداكثر مي رسد ولي از آن به بعد همه ساله از طول شاخ ها و تعداد شاخك ها كاسته مي شود. در سنين پيري شاخها كوتاه و گاهي بدون شاخكند و اصطلاحاً به آنها سيخو ميگويند.
پراكندگي:
تمام مناطق جنگلي خزري، از آستارا تا پارك ملي گلستان.
شوكا Capreolus capreolus
مشخصات ظاهري:
جثه به مراتب كوچكتر از مرال و تقريباً به اندازه آهو است. به علت بلندتر بودن پاها از دست ها، كمي قوز دار به نظر مي رسد. دم بسيار كوتاه و نامشخص است. موهاي تابستاني كوتاه و نرم به رنگ قهوه اي متمايل به قرمز، موهاي زمستاني نسبتاً بلند و كلفت، به رنگ خاكستري اند، در اين فصل رنگ كفل ها سفيد است. شاخها ناصاف است. هر يك از شاخها در تمام دوران زندگي فقط سه شاخك دارد. شاخها در اواسط پاييز ميافتند. شاخ جديد كه كركدار است در طول زمستان رشد ميكند و در فصل بهار كامل ميشود. در نرهاي يك ساله شاخها شاخك ندارند ولي در برخي يك شاخك مشاهده ميشود. بيشترين رشد شاخ در سنين چهار تا هفت سالگي است.
پراكندگي:
تمام مناطق جنگلي خزري، جنگل هاي ارسباران در آذربايجان شرقي، جنگل هاي بلوط مناطق جوانرود و اورامانات واقع در غرب كشور
گرگ Canis lupus
مشخصات ظاهري:
بزرگترين سگ سان وحشي است. شباهت زيادي به سگ هاي گرگي (Alsatian) دارد با اين تفاوت كه گرگها موهاي بلندي در قسمت پشت گونه هاي صورت، گردني كلفت تر و كوتاه تر، سر پهن تر، چشمان مورب و گوش هاي كوتاهتري دارند. نوك گوشها نيز مانند گوش سگ تيز نيست و غالباً آن ها را سيخ نگه مي دارند. دم قدري افتاده و صاف است. مانند برخي از سگ ها آن را به صورت نيم دايره يا بالا نگه نمي دارد. موهاي قسمت انتهايي دم نيز تيره رنگند. مغز گرگ ها در مقايسه با سگ حدود 30% بزرگتر است. پوزه شان بلندتر و قدرتمندتر است و حس بويايي قوي تري دارند. در ايران رنگ گرگها معمولاً خاكستري با سايهاي سياه رنگ است ولي گرگهايي به رنگ زرد يا قرمز در بعضي از مناطق و حتي در يك دسته گرگ مشاهده شده است. توله گرگ ها نيز اغلب سياه رنگند ولي با بالا رفتن سن رنگ آن ها تغيير مي كند. تا مدت ها پيش گرگ ها را اجداد سگ هاي اهلي مي دانستند ولي در حال حاضر برخي از محققين به اين نتيجه رسيده اند كه سگ ها از گونه اي
جداگانه به نام Canis familiaris هستند.
پراكندگي:
در اكثر مناطق كشور مشاهده مي شود.
سياه گوش Lynx lynx
مشخصات ظاهري:
جثه به مراتب بزرگتر از گربه اهلي است (گاهي با پلنگ اشتباه مي شود)، دست و پا بلند، دم بسيار كوتاه با نوك پهن و سياه، موهاي گونه بلند و ريش مانند است. در انتهاي گوشها، دستهاي موهاي سياه بلند به طول متجاوز از 4 سانتي متر وجود دارد. پنجهها بسيار پهناند. ردپا تقريباً دو برابر ردپاي گربه معمولي است. در اطراف پينهها موهاي بلندي وجود دارد كه آن ها را از سرما حفظ نموده و مانع فرورفتن حيوان در برف مي شود. رنگ موهاي پشت خاكستري متمايل به قهوه اي با خالهاي بزرگ و كوچك توپر و سياه رنگ، زير بدن سفيد است. پوشش تابستاني كوتاه تر از پوشش زمستاني و خال ها كاملاً مشخص است.
پراكندگي:
مناطق كوهستاني البرز از گرگان تا الموت، آذربايجان شرقي و غربي
شنگ Lutra lutra
مشخصات ظاهري:
جثه بزرگ و استوانهاي شكل، پوزه پهن با سبيلهاي بلند و كلفت، گوشها و چشمهاي كوچك دارد، دم بلند و لولهاي شكل است كه در قاعده پهن و كلفت ميشود. دستها و پاها كوتاهاند و در بين انگشتان پردهاي وجود دارد. موها نرم و انبوه، به رنگ قهوهاي تا قهوهاي متمايل به خاكستري، زير چانه و گلو سفيد است.
پراكندگي:
از مناطق سيستان تا شمال خراسان، مازندران تا آذربايجان، كردستان تا خوزستان، فارس، چهارمحال، اصفهان و تهران
خرس قهوه اي Ursos arctos
مشخصات ظاهري:
جثه بسيار بزرگي دارد. (خرس قهوه اي بزرگترين گوشتخوار ايران است.)گوشها كوچك، گرد و دم نامشخص است. اين خرس رنگي متفاوت از قهوهاي تير تا زرد بور دارد. در مناطق غرب ايران، رنگ اكثر خرسها روشن تر از مناطق شمالي است. بچهها معمولاً قهوهاي تيرهاند و در ناحيه يقه آنها قسمت روشني مانند خرس سياه مشاهده ميشود.
پراكندگي:
از خراسان شمالي تا آذربايجان، و از آذربايجان تا لرستان، خوزستان و فارس
پازن Capra aegagrus
مشخصات ظاهري:
جثهاش بزرگتر از بز اهلي است. در كل و بزها، نرها كه كل ناميده مي شوند شاخ هاي بلند و شمشير مانندي دارند. بر روي شاخها گرههايي وجود داردكه مشخصكننده رشد ساليانه و سن حيوان است. شاخ بزها نسبت به شاخ كلها بسيار كوتاهتر است. رشد شاخها در سالهاي اوليه زياد است ولي معمولاً از هفت سالگي به بعد كم ميشود. در فصل زمستان رشد شاخها كاملاً متوقف ميگردد ولي گرهها رشد ميكنند و بزرگ ميشوند. رنگ موها در بزها و كلهاي جوان قهوهاي متمايل به خاكستري و در كلهاي مسن به خصوص در فصل زمستان نخودي رنگ است. كلهاي بالغ ريش بلند و سياهي دارند و بر روي پشت و شانه آنها نوار تيرهاي وجود دارد كه در ناحيه سينه پهن شده و به صورت طوق در مي آيد. رنگ موهاي جلوي دستها و پاها و موهاي دم سياه رنگ است. همچنين در جلوي دست ها ناحيه بدون مو و پينه مانندي وجود دارد. كوتاه بودن دست و پا، سنگين بودن قسمت جلوئي بدن و ساختمان خاص سم ها، آن ها را قادر ساخته كه به آساني در شيب هاي تند مناطق صخره اي تردد نمايند.
پراكندگي:
در تمام مناطق كوهستاني كشور كه داراي آب و امنيت كافي باشد مشاهده مي گردد.
نویسنده: mannane
׀ تاریخ: چهار شنبه 3 آبان 1391برچسب:,
به وبلاگ من خوش آمدید
ما همه سرنشينان يك كشتي هستيم؛ كشتي جهان كه گهواره و محل زيست و پرورش انسان است و اين نقش يگانه را براي خود حفظ كرده است. اما جنگ و تخريب طبيعت و محيط زيست دو تهديد اصلي براي اين كشتي و آينده بشريت محسوب مي شود. تهديداتي كه ريشه در تمايلات منفي دروني، فزون خواهي و برتري جويي بشر دارند و هر يك به تنهايي يا با هم مي توانند آينده دشوار و تاريكي را براي جوامع انساني رقم زنند. همانگونه كه تاكنون صدمات و ضررهاي جاني و مالي فراواني را بر بشريت تحميل كرده اند.