عباس گلکار : به محیط زیست و طبیعت اطرافم بسیار علاقه مندم، این کهن بوم و بر را هم عمیق دوست دارم و برای آبادی و آزادی هر چه بیشترش با قلم می کوشم. چند سال با هفته نامه “گل آقا” در صفحه ای به نام “گلکاریکلماتور” می نوشتم، گاهی شبیه شعر می شد و گاهی کاریکلماتور! مرتکب چاپ دو کتاب به نام های «ماه نگران زمین است» و « سکوت سراپا گوش است» هم شده ام که در بازار موجود است. اگر مجالی بود برای سایت زیست بوم از این دست خواهم نوشت. عجالتاً قسمت دوم را بخوانید:
- قفس، عرصه ی پرواز مگس هم نیست.
- قفس، خانه ی امن پرنده ی بی پرواز است.
- پرنده ای که با قفس اش کنار آمده احساس آزادی می کند.
- آب روان از مرگِ ماندن می گریزد.
- سبز که نباشی، بی باد هم فرو می ریزی.
- مُرداب، از انزوا آب می خورد.
- مُرداب، دریای رود بی رویاست.
- درختی که از زمستان بترسد به بهار نمی رسد.
- به دستور خشکسالی گُل کردن در ملاء عام ممنوع است.
- ستاره محو تماشای طلوع می شود.
- دودکشها آسمان را آستر میکشند.
- کفش دوزک پا برهنه است.
- طوفان، درخت خشکیده را آسانتر میاندازد.
- در خشکسالی یخِ سراب میگیرد.
- درخت تا زنده است دستهی تبر نمیشود.
- کابوسِ خشکسالی، صدای پای آب است.
- به حکمِ خشکسالی، شکوفه در حصارِ خشکِ شاخه ماند.
- آتش، جنگل را خاموش کرد.
- سهم بارانِ هر درخت بریده، به آسیابِ سیل ریخته میشود.
- درختِ خشکیده بیرونِ چارفصل ایستاده است.
- درخت خشکیده فقط به آتش جوابِ روشن داد.
- درخت خشکیده رهگذر خسته را به صرفِ سایه هم دعوت نمیکند.
- صندلی چوبی، درخت مرده است.
از همین قلم می توانید بخوانید:
ماه نگران زمین است / اختصاصی
نظرات شما عزیزان:
|